John McCurry

بچه گربه ای بی خانمان به نام "اولیور" که در خیابانهای نیویورک سرگردان است به گروهی از سگهای بی خانمان که از دیگران دزدی می کنند می پیوندد.در این دنیای تبهکارانه او با دختری ثروتمند به نام "جنی" آشنا می شود و زندگی اش برای همیشه تغییر می کند...

یک فروشنده مواد مخدر در نیویورک تصمیم می‌گیرد که شغل خود را ترک کند،ولبی اول باید از دست خلافکار ها فرار کند...

ولگرد خیابانی، «بیلی ری والنتاین» و جوان مرفه، «لوییس وینتورپ سوم» مجبور می شوند موقعیت های شان را در زندگی «تاخت» بزنند تا ……

یک پلیس نیویورکی در حال بررسی یک سری از مرگ های وحشیانه است که شبیه حمله به حیوانات است...

بینگو لانگ، یک پرتاب کننده توپ فوق العاده که از رفتار های رییس گونه ی رهبر تیمش با وی خسته شده است، به همراه گروهش به تفریح و سفر به شهر های کوچک میدوست در دهه 1930 میپردازد...

کانون توجه فیلم بر روی گربه‌ای انسان نماست که شخصیت اسکیپ هینانت او را فریتز صدا می‌کند. اتفاقات فیلم در شهر نیو یورک است و زمان دهه ۱۹۶۰ را به صحنه کشیده‌است. فریتز در خلال فیلم همواره دنبال یک زندگی مملو از خوشی و شادی است، او بی درنگ در پی افزایش آگاهی‌ها سیاسی و اجتماعی‌های خود می‌باشد و...

انفجار اتمی گامرا، لاک‌پشت غول‌پیکر را بیدار می‌کند. گامرا خشمگین، توکیو را هدف حمله قرار می‌دهد.

در محله ای فقیرنشین از نیویورک،"سول نزرمن" وام دهنده ای تنها است که بازمانده اردوگاه "آشوویتس" نازیها بوده و هیچ احساساتی ندارد. او خانواده و دوستانش را در جنگ و ایمانش به خدا و اعتقادش به انسانیت را از دست داده است.او هیچ اهمیتی به پول نمی دهد اما با خاطرات اسارتش از اردوگاه دست و پنجه نرم می کند...