"من کاکاسیاه تو نیستم" بر اساس نسخه خطی ناتمام کتاب (این خانه را به یاد داشته باشید) جیمز بالدوین ساخته شده است. راوی این فیلم مستند ساموئل ال. جکسون است. فیلم در مورد تاریخ نژادپرستی در آمریکا است. داستان فیلم شکل گرفته از خاطرات جیمز بالدوین از رهبران حقوق شهروندی، مالکوم ایکس، مارتین لوتر کینگ جونیور و مدگار اورس میباشد.
داستان فیلم درباره ی “روبین هریکن کارتر”است. او یک ورزشکار افریقایی-امریکایی است که در برابر مشکلاتش برای تبدیل شدن به یک بوکسر در رده ی سبک وزن ها به مبارزه برخاست. اما رویا هایش با متهم شدن وی به قتل های سه گانه و محکومیت به زندگی سه گانه ی طبیعی خاموش شدند. با وجود تبدیل شدنش به عنوان یک ستاره و لجاجت و تلاشش برای اثبات بی گناهی اش از طریق نوشتن شرح زندگانی اش, سال ها تلاش بی ثمر او را دلسرد رها کردند. ولی وقتی که مربیانش با خواندن کتاب زندگی اش متقاعد شدن که حرفش را قبول کنند که میتوانستد با اعلام بی گناهی وی تبرئه اش کنند, اوضاع عوض شد و …
شیطان می خواهد با آبستن کردن دختری به نام «کریستین» (تانی) به هنگام شروع هزاره ی سوم، «پایان روزها» را که در مکاشفات یوحنا پیش بینی شده، تحقق بخشد. اما «جریکو کین» (شوارتسنگر)، محافظ یک بانکدار وال استریت (برن)، به مقابله بر می خیزد…
زنی که از طرف همسرش مورد آزار و اذیت قرار می گیرد به کالیفرنیا می رود تا نبدیل به یک ستاره سینما شود. از طرفی برادر زاده اش به آلاباما بازگشته و درگیر یک پرونده قتل می شود...
«پرزيدنت جيمز ديل» و معتمدش، «جري دانن»، پي مي برند، که ارتشي از بشقاب پرنده هاي مريخي بالاي کره ي زمين در حال پروازند. اما هر کسي نسبت به اين موضوع واکنش متفاوتي نشان مي دهد...
در سال 1932 ، ارتش آمریکا که در حال مدرن سازی خود است به سواره نظام دستور می دهد که اسب های خود را از بین ببرند اما بعضی از سوارکاران دلسوز ، با دستورات مخالفت میکنند ، و اسب ها را به منظور نجات آنها از نابودی ، به سرقت می برند ...
«مي» (استون)، چندين بار تلفني از «ري» (استالونه) متخصص «تخريب», مي خواهد تا در کشتن «ليون» (رابرتس), قاچاقچي کوبايي که پدر «مي» را کشته, به او کمک کند. سرانجام وقتي «مي» تصميم مي گيرد به تنهايي وارد عمل شود, «ري» مي پذيرد او را هم راهي کند ...
مسئول فیلمنامه یک استدیو با قبول نکردن فیلمنامه یک نویسنده با او به مشکل برمی خورد. آن نویسنده برای او کارتهای تهدید آمیز می فرستد. اما نویسنده از او به خاطر قبول نکردن فیلمنامه اش اخاذی می کند و ...
یک مثلث درهم. در جنوب روستایی اوایل قرن بیستم، خانم آملیا یک زن شهری عجیب و غریب است که مشروب ذرت و دارو میفروشد. او پسر خواهر ناتنیاش را میپذیرد که یک کلاهبردار کوچک به نام لیمون است. او به آنها پیشنهاد می کند که یک کافه در طبقه پایین خانه بزرگ او باز کنند...
نیک و فرنک هر دو پلیس هستند. یک رسوایی باعث شد که نیک مجبور به استعفا از اداره پلیس شود و حالا یک قاتل سریالی باعث شده که او به شغل خود بازگردد.و حالا نیک باید بفهمد که حمله بعدی او کجا خواهد بود….