Alfred Hitchcock

یک عکاس خبری (جیمز استوارت) که با پای شکسته مجبور است روی یک صندلی چرخدار باقی بماند از روی بیکاری به تماشای حرکات همسایه‌های آن طرف حیاط آپارتمانی که در گیتیچویلج دارد مشغول می‌شود که ...

 یک تنیس باز بی پول (ری میلاند) نگران علاقه همسر ثروتمندش (گریس کلی) به یک نویسنده است. او تصمیم به قتل همسرش میگیرد و با تهدید یک سابقه دار او را مجبور به همکاری در جرم میکند. او باید گریس کلی را به قتل برساند و همزمان ری میلاند در یک کلوپ شبانه خودش را نشان بدهد که مدرک بی گناهی اش باشد. اما همه چیز طبق نقشه پیش نمی رود و …

« اوتو کلر » ( هاسه ) ، مهاجرى آلمانى و خادم کلیساى در کبک کانادا ، یک وکیل را که هنگام دزدى خانه‏اش او را دیده است مى‏کشد ، اما چون براى شناخته نشدن لباس کشیشى به تن داشته ، سوءظن‏ها متوجه « پدر مایکل ویلیام لوگان » ( کلیفت ) مى‏شود .

 « گاى » ( گرینجر ) ، قهرمان تنیس ، در قطار با مردى به نام « برونو » ( واکر ) آشنا می‏شود که پیشنهاد عجیبى به او می‏دهد : « برونو » همسر « گاى » را بکشد و « گاى » هم در عوض پدر « برونو » را بکشد ...

"جاناتان کوپر" به اتهام قتل همسر معشوقه اش تحت تعقیب پلیس است.دوست او "ایوا گریل" او را مخفی کرده و "جاناتان" به او توضیح می دهد که معشوقه اش "شارلوت" بازیگری مشهور در حقیقت قاتل همسرش است."ایوا" تصمیم می گیرد خود دست به تحقیق بزند اما وقتی با کارآگاه مسئول پرونده برخورد می کند به مرور عاشقش می شود و...

در سال 1831،”چارلز ادر” ایرلندی به استرالیا می رود تا به کمک پسر عموی خود که اخیرا به مقام فرمانداری رسیده یک زندگی جدید را آغاز کند.وقتی او به آنجا می رسد با زمین دار قدرتمند “سم فلاسکی” آشنا شده و قصد تجارت با او می کند…

 دو جوان به نام‏هاى « شا » ( دال ) و « فیلیپ » ( گرینجر ) ، با این طرز فکر که « انسان برتر » نیازى به رعایت اصول اخلاقى در جامعه ندارد ، یکى از دوستان‏شان ، « دیوید کنتلى » ( هوگان ) را با طنابى خفه می ‏کنند .

"خانم پارادین" زیبا ، که متهم به مسموم کردن همسر پیر و نابینایش شده، "آنتونی کین" یک وکیل متاهل را برای دفاع از خود استخدام می کند. اما در این بین "آنتونی" عاشق او می شود و...

 « آلیسشا هیوبرمن » ( برگمن ) دختر یک جاسوس نازى دستگیر و محکوم شده ، به « دولین » ( گرانت ) ، مأمور مخفى امریکایى دل مى‏بازد . « دولین » ، « آلیشا » را به کمک مى‏طلبد و او هم مى‏پذیرد تا نقش عنصر نفوذى در تشکیلات دشمن را بازى کند و با « الکساندر سباستیان » ( رینز ) مأمور نازى رابطه برقرار کند و …

دکتر روان‏شناس جوانى به نام « ادواردز » ، رئیس تازه‏ى یک آسایشگاه بیماران روانى ، جانشین « دکتر مرچیسن » ، مى‏شود . « دکتر کنستانس پیترسن »که دل به « دکتر ادواردز » باخته به رفتارهاى عجیب و غیر عادى او مشکوک مى‏شود ، و خیلى زود پى مى‏برد که او « دکتر ادواردز » واقعى نیست

بازیگران "مولیر" در رختکن خود را آماده رفتن بر روی صحنه می کنند. یک بازیگر به دیگری اشاره می کند که صورتش او را یاد شخصی در نیروهای مقاوت می اندازد و...

افسر جوان ايکاتيش فرانسوي و نحوه اثر گذاريش را در جنگ بازگو ميکنند ...

جنگ جهانى دوم. یک کشتى مسافربرى با اژدر یک زیردریایى آلمانى غرق مى‏شود ، اما چند نفر از سرنشینانش خود را به یک قایق نجات مى‏رسانند ؛ در حالى که زیردریایى نیز بر اثر انفجار غرق مى‏شود و یک آلمانى ( سلزاک ) نیز به قایق مى‏آید.

دختر جوانى به نام « چارلى » علاقه‏ ى بسیارى به دایى‏ اش دارد که او هم « چارلى » نامیده مى‏ شود. دخترک که رابطه‏ اى پراحساس و عاطفى با دایى دارد به رفتارش مشکوک مى‏ شود و خیلى زود با کمک کارآگاهى خصوصى ، در مى‏ یابد که او همان قاتل بى‏ رحم زنان بیوه است که پلیس مدت‏هاست در جست‏ و جوى او است.

"بری کین" کارگر کارخانه هواپیما سازی پس از اینکه متهم به قتل بهترین دوستش می شود سرتاسر آمریکا را زیر پا می گذارد و فرار می کند...

« لينا » ( فونتين ) ، دخترى محجوب از يك خانواده‏ى محترم انگليسى ، با « جانى » ( گرانت ) كه شهرت چندان خوبى ندارد ازدواج می‏كند. پس از اين كه دوست و شريك « جانى » كشته می‏شود ، « لينا » به شوهرش مشكوك می‏شود.

"دیوید و آن اسمیت" زوجی هستند که به عشق و علاقه سه سال است که ازدواج کرده اند.اما بطور جداگانه به آنها گفته می شود که به دلیل وقوع یک مشکل فنی ازدواج آنها اعتبار نداشته و آنها متاهل نیستند...

« جانى جونز » ( مكرى ) خبرنگار جنايى برجسته‏ ى امريكايى به اروپاى غربى فرستاده مى‏شود ، با اين مأموريت كه اخبارى از ماجراهاى سياسى ، درست پيش از بروز جنگ جهانى دوم به دست آورد...

ندیمه‏ ى جوانى ( فونتین ) در تعطیلات با «ماکسیم د وینتر» ( اولیویر ) صاحب قصر باشکوه ماندرلى آشنا می‏شود که همسر اولش، « ربکا »، را از دست داده است و با قبول پیشنهاد ازدواج او، بانوى تازه ى ماندرلى می‏شود؛ اما یاد و خاطره‏ ى « ربکا » روى زندگیشان سایه انداخته است…

 در کورنوال، سال 1800، زنی جوان متوجه می شود در نزدیکی گروهی تبهکار زندگی می کند که کشتیها را برای بدست آوردن سود غرق می کنند...

"آلفرد هیچکاک تقدیم می کند" مجموعه ای از داستان های کوتاه نامربوط درباره مردم مختلف در حال ارتکاب قتل، خودکشی، دزدی و انواع مختلف جنایت ها با استفاده از المان های جنایت، ترس، درام و کمدی.