دختري به نام »مارني« (هدرن) که بيماري دزدي دارد در شرکت هاي مختلف استخدام مي شود و دست به سرقت مي زند مدير يکي از اين شرکت ها (کانري) با »مارني« ازدواج مي کند و با آگاهي از بيماري همسرش سعي مي کند تا درباره ي گذشته اش اطلاعاتي به دست آورد…..
پلیسى خودکشى مىکند و « کارآگاه دیو بانیون » ( فورد ) مأمور پىگیرى پرونده مىشود . خیلى زود « بانیون » متوجه مىشود که هیچ کس ، از جمهل همسر پلیس ، و دیگر هم قطاران ، مایل به روشن شدن ماجرا نیست .
"شین" وارد دعوا و اختلافات بین گله دار بزرگ "رایکر" و تعدادی مهاجر از جمله "استراتز" می شود. "رایکر" به دنبال به دست آوردن زمین های آنها است. وقتی "شین" با یکی از افراد "رایکر" به نام "کریس" درگیر می شود، "رایکر" سعی می کند برای رسیدن به هدف خود "شین" را بخرد ...
یک فدراسیون سیاره اى ، نمایندهاى به نام « کلاتو » ( رنى ) را همراه با روبات بزرگى به نام « گورت » به زمین مى فرستد تا به مردم زمین درباره ى آزمایشهاى هسته اى ویرانگرشان هشدار دهند . سربازى امریکایى به وحشت مى افتد و به سوى « کلاتو » شلیک مى کند . اما « کلاتو » مانع از آن مى شود که « گورت » زمین را نابود کند…
دو جوان به نامهاى « شا » ( دال ) و « فیلیپ » ( گرینجر ) ، با این طرز فکر که « انسان برتر » نیازى به رعایت اصول اخلاقى در جامعه ندارد ، یکى از دوستانشان ، « دیوید کنتلى » ( هوگان ) را با طنابى خفه می کنند .
پس از جنگ جهانی دوم، یک کاپیتان آمریکایی به سنگاپور باز میگردد تا مرواریدهای پنهان خود را پیدا کند و نامزد گمشدهاش را که اکنون دچار فراموشی شده است، پیدا میکند...
جورج وینسون، جراح مشهور، با کمک نیروهای ماورایی از مرگ نجات مییابد، اما تحت سلطه زنی شیطانی به نام لیلیان قرار میگیرد. لیلیان با وسوسه کردن جورج، سعی در تصاحب روح او دارد.
"تس" و "سم" در یک روزنامه کار می کنند اما زیاد از یکدیگر خوششان نمی آید، ولی در نهایت آنها عاشق یکدیگر شده و ازدواج می کنند. "تس" زن بسیار فعالی بوده و یکی از مشهورترین مدافعان حقوق زنان در کشور است و بخاطر بیش از حد مشغول بودنش فراموش میکند چگونه همسر خوبی باشد...