داستان هیلدا که در بدن یک غول بیدار می شود، حال او باید از عقل و شجاعت خود استفاده کند تا به خانه بازگشته و مجددا انسان شود تا شهر ترولبرگ را نجات دهد...
داستانی جذاب از سفر سه ماههی ریشارد کاپوشچینسکی، گزارشگر مشهور لهستانی، به آنگولا. سفری در کشوری ویران شده توسط جنگی که خطوط مقدم آن هر روز مانند یک کالیدوسکوپ تغییر میکرد.
انیمیشن جذاب خانواده هیولاها داستان خانواده ای است «ویشبن»ها خانواده ای خوشبختی نیستند. مادر و اما برای آنکه دوباره خانواده را دور هم جمع کنند، شبی برای خوشگذرانی ترتیب میدهند که…
وقتی “شان” یک روز به خود استراحت می دهد ، کشاورز ، کاروان و گله را به شهر بزرگ هدایت می کند و این وظیفه ی “شان” است که آنها را به چمن سبز خانه بازگرداند. اما..
قرار است یک پارک تفریحی خیلی بزرگ ساخته شود و این وظیفهی گروه "میتونیم انجامش بدیم" است که همهچیز را تمام کنند! برای تمام کردن این کار، یک کار گروهی در اندازههای ماقبل تاریخ لازم است. با آنها همراه شوید تا یک دنیای زیرزمینی پر از استخوانهای دایناسور را کشف کنند!
فضانورد آمریکایی سروان چاک بیکر ماموریت فضایی خود را برای فرود آمدن روی سیاره ی ۵۱ آغاز می کند او به عنوان اولین انسان پا روی آن سیاره می گذراد اما در کمال تعجب در آنجا با موجودات سبز رنگ فضایی روبرو می شود. موجوداتی که زندگی آرام و راحتی دارند و تنها مشکل و ترس آنها حمله ی سایر موجودات فضایی به آنها است.اکنون بیکر به همراه روبات خود به نام رور و دوست فضایی اش لم می خواهد تا راهی پیدا کند تا گروهی از فضایی ها که می خواهند سیاره ی ۵۱ را تسخیر و نابود کنند شکست دهد و خود نیز به زمین بازگردد...
یک موجود فضایی وارد مزرعه ی گوسفندان میشود و به همین دلیل گروه شان گوسفند تصمیم میگیرند تا قبل از دستگیری این موجود فضایی توسط پلیس ، او را به خانهی خود در فضا بازگردانند.
باب بنا و گروهش در مکانهای ساختوساز واقعی به شما نشان میدهند که چگونه ماشینآلات مختلف برای ساخت جاده و پل همکاری میکنند و تمام مراحل کار را آموزش میدهند.
فرمانرواییهای بادکنکی ، اژدها پلیسهای منگ و جادوگران شاد دقیقا چیزهایی هستند که پسری نوجوان به نام تری از داستانهای جالب مادربزرگش به خاطر میآورد ، البته با این تفاوت که آنها واقعی هستند و مسلما آنچنان خوشبرخورد نیستند و…
در این سری بار دیگر برههای باهوش و بازیگوش همراه با سگ باوفای مزرعه ماجراهای مختلفی را تجربه میکنند، آنها همچنان دردسر درست میکنند و با همکاری همدیگر مشکل ایجاد شده توسط خودشان را حل میکنند. در گوشه گوشهی این مزرعه اتفاقات سرگرم کننده زیادی خواهد افتاد و باند گوسفندان قرار است که ماجراهای خود را وارد فاز جدیدی کنند. صاحب مزرعه اما از هیچ چیز خبر ندارد و تنها با سگ خود این گوسفندان را در هر شرایطی کنترل میکند. او هم نقش بزرگی در برخی از این ماجراها دارد و در نهایت خوشحال و خندان روز را به شب رسانده و برای صبحی که با ماجراهای جدید همراه خواهد بود، آماده میشوند…