Passionada یک کمدی عاشقانه در مورد یک بیوه پرتغالی است که شوهرش، یک ماهیگیر، در دریا مرده است. دختر نوجوان ساده لوح بیوه می خواهد یک قمارباز حرفه ای باشد و او مادرش را متقاعد می کند که با یک مرد بریتانیایی که تازه وارد شهر شده است قرار بگذارد. بیوه عاشق بریتانیایی می شود، یک قمارباز حرفه ای که وانمود می کند در تجارت ماهیگیری است.
سه اعجوبه که هر کدام در زمینهای متفاوت نابغهاند، بهمراه مادرشان در یک خانه زندگی می کنند. پدرشان هم که مدتها پیش ترکشان کرده، اکنون بازگشته است تا مسائل را روبه راه کند.
«ران» (فورلانگ)، جوان بيست و يک ساله را به خاطر خرده فروشي مواد مخدر دستگير و به زندان محکوم مي کنند. «ران» سعي دارد در زندان انگشت نما نشود، ولي خيلي زود مورد توجه عده اي قلدر قرار مي گيرد. پس مي رود و از «ارل» (دافو) که زندان را ملک طلق خود مي داند، کمک مي خواهد. شرح فيلم: بوشمي، بازيگر محبوب برادران کوئن. در اين تجربه ي کارگرداني خود فيلم جمع و جور و قابل قبولي ارائه مي کند که مهم ترين امتياز آن بازي ها است. کارخانه ي حيوان سازي تمام عناصر آشناي ژانر فيلم هاي زندان را دارد.
اوضاع به هیچ وجه برای تامی خوب پیش نمی رود، وی کارش را در مکانیکی از دست می دهد، دوست دخترش او را به خاطر رئیسش ترک کرده و اکنون نیز حامله است، تامی هم به همین دلیل نمی تواند کار پیدا کند و سردرگم است و...
جولیان جونز به تازگی از یک آسایشگاه روانی آزاد شده است، جایی که هفت سال گذشته را به دلیل قتل دوست دخترش در آنجا سپری کرده است. یک روزنامهنگار در تعقیب اوست، کسی که مجذوب این مرد پیچیده و گوشهگیر شده است.
یک زن که به تازگی بیوه شده و مدت کوتاهی است تلاش می کند تا دو دختر نوجوان خود را به تنهایی بزرگ کند و هنوز هم در دهه 1950 ایندیانا زندگی نامناسبی دارد....
روزي چارلي لانگ (کيج)، پليس وظيفه شناس، در عوض انعام به «ايوون باياسي» (فاندا) که در يک کافه کار مي کند، قول مي دهد نيمي از برد خودش و همسرش (پرس) در بخت آزمايي را به او بدهد. فرداي آن روز، بليت «چارلي» برنده ي چهار ميليون دلار مي شود...….
جک در میان یک سرقت بزرگ قرار دارد که باعث مجروح شدن او و کشته شدن همدستانش می شود. جک موفق می شود 500000 دلار از سرقت را قبل از رسیدن به بستر مرگ پنهان کند...
"دیوید" و "دایانا" زن و شوهر جوانی هستند که دل باخته ی یکدیگر هستند و دچار مشکلات مالی شده اند. این دو به امید به دست آوردن پولی که نیاز دارند به لاس وگاس می روند، اما به مقصود خود نمی رسند. تا این که با مرد میانسال باوقاری آشنا می شوند که نامش "جان گیج" است و ...