لهستان 1960، آنا یک راهبه نوآموز 18 ساله است که در شرف یاد کردن سوگند راهبگی از رازی تاریک در مورد خانوادهاش باخبر میشود که به دوران اشغال نازیها باز میگردد ...
داستان عشق ممنوعه مارکوس وینیسیوس، یک رومی ثروتمند، و لیژیا، یک زن مسیحی، در پسزمینه آتشسوزی بزرگ رم توسط نرون روایت میشود. مارکوس که از عشق لیژیا ناامید شده، او را میرباید، اما لیژیا پس از این اتفاق عاشق او میشود. مارکوس که باید برای ملاقات با نرون به دربار برود، از لیژیا جدا میشود و پس از بازگشت، رم را در ویرانی میبیند. او به جستجوی لیژیا در میان خرابهها میرود.
این فیلم دومین قسمت از سهگانه فیلمهایی در مورد مشغلههای جامعه فرانسوی است و داستان مردی لهستانی را به تصویر می کشد که همسر فرانسویاش قصد دارد از او طلاق بگیرد.
گروه کوچکی از کاوشگران کیهانی از جمله یک زن، زمین را به قصد پیدا کردن آزادی و آغاز تمدنی جدید ترک می کنند.اما آنها نمی دانند همراه خود پایان رویاهایشان را به همراه دارند.در نهایت آنها یکی پس از دیگری می میرند در حالیکه کودکانشان به فرهنگ بدوی بازگشته و افسانه و خدایی جدید به وجود می آوردند...
داستان با شوهر لوچا کرول در زیر تراموا آغاز می شود. او چهارمین پسرش را در کف آپارتمان جدیدشان به دنیا می آورد. همسایه ویکتور، یک روشنفکر کمونیست، با خانواده فقیر دوست می شود اما به زودی دستگیر و روانه زندان می شود. در طول جنگ، لوچا به سختی از دستگیری نازی ها در بازار سیاه فرار می کند...
داستان فیلم مبارزه کارگران کشتیسازی و اتحادیههای مربوطه و اعتصاب آنان را روایت میکند. زمانی که در سال ۱۹۸۰ کارگران کشتیسازی در گدانسک دست به اعتصاب زدهاند، حزب کمونیست فردی به نام نیکل را که یک خبرنگار است را به گدانسک میفرستد تا بکوشد با جستجو در زندگی سران اعتصاب نقاط ضعفی پیدا کند که بتوان علیه آنها به کار گرفت. نیکل با فرورفتن در قالب فردی همدل با کارگران مصاحبه میکند.
داستان فیلم در دوران پیش از جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد.مرد جوانی در قطار عجیبی عازم دیدن پدر خود در آسایشگاه است.اما آن مکان تبدیل به ویرانه شده و خاطرات زیادی از گذشته را یادآور می شود و...