تولد : February 8, 1925 در Newton, Massachusetts, USA
مرگ : June 27, 2001 (age 76) در Los Angeles, California, USA
جوایز : برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 49 جایزه و نامزد دریافت 52 جایزه دیگر.
جان اولر لمون سوم (به انگلیسی: John Uhler "Jack" Lemmon III)، معروف به جک لمون، (زادهٔ ۸ فوریه ۱۹۲۵ - درگذشتهٔ ۲۷ ژوئن ۲۰۰۱) بازیگر نامدار آمریکایی هالیوود است که در زمان خود از کامیاب ترین بازیگران سینما در کسب جایزه اسکار بود.
جک لمون متولد بوستون ماساچوست آمریکا و تحصیلکرده آکادمی فیلیپس دانشگاه هاوارد است. بازیگری که محبوب همگان بود و در زندگی خصوصی نیز بسیار شرافتمند بود. جک لمون با نام کامل و حقیقی جان اولر لمون سوم در ۸ فوریه ۱۹۲۵ به دنیا آمد و سپس به هنگام جنگ جهانی دوم به دنبال پایان تحصیلاتش به نیروی دریایی پیوست. اما تا پایان درآن جا ماندنی نشد و به نیویورک رفت و درآن جا هنرپیشه شد. او در بیش از ۶۰ فیلم بازی کرد که کمدی های متنوع و حتی اسلپ استیک را شامل می شد او در کارهای درام نیز شرکت کرد ولی اوج مهارت وی در کمدی هایی بود که پیرامون آدم هایی عادی ساخته می شد.
لمون از ۱۹۴۹ وارد سینما شد اما به سال ۱۹۵۴ و با بازی در دو فیلم با جودی هالیدی به نام های ممکن است برای تو اتفاق بیفتد و پففت! نزد سینماروها شناسایی شد. لمون بویژه با همکاریش در کنار تونی کرتیس و مرلین مونرو در فیلمهایی چون: بعضیها داغشو دوست دارند (۱۹۵۹) در عالم سینما شناخته شده است.
: “هیلدی جانسون” یکی از گزارشگران برتر روزنامه شیکاگو در دهه 1920 است. او که از شرایطش خسته شده تصمیم دارد استعفاء داده و ازدواج کند. اما سردبیر زیرک او “والتر برنز” نقشه های دیگری برای او دارد…
یک زن و مرد دمدمی مزاج اهل منهتن به نام های ترسا و پیتر در یک مطب چشم پزشکی بهم بخورد میکنند. پیتر یه کارکاتوریست بد خلق است که در حال از دست دادن بینایی اش میباشد و ترسا یک زن مطلقه است که هیچ علاقه ندارد وارد یک رابطه جدید بشوند...
جوزف کوچر یک فروشنده ی بازنشسته است. او برای این که به خانه ی سالمندان نرود، تصمیم می گیرد خانواده ی پسرش را ترک کند. او سفری جاده ای را آغاز کرده و در مسیرش با یک نوجوان حامله دوست می شود. جوزف به این دختر کمک می کند که فرزندش را به دنیا بیاورد و در این حین معنای واقعی زندگی را متوجه می شود...
یک مدیر فروش اوهایو موقعیت بالاتری را در شرکت می پذیرد و با همسرش برای مصاحبه شغلی خود به شهر نیویورک سفر می کند، اما همه چیز از همان ابتدا اشتباه می شود.
مردی متاهل برای امضای برگه های ترفیع وارد آپارتمان رئیسش می شود و در عوض یک مهمانی 200 نفری پیدا می کند. او با یک زن تمام شب را با او می گذراند، عاشق او می شود و می فهمد که او همسر رئیسش است...
خبرنگاري به نام «فليکس» (لمون) پس از طلاق دادن همسر و ناکام ماندن در اقدام به خودکشي، به ديدن «اسکار» (ماتو)، دوست و هم کار ورزشي نويس خود مي رود. «اسکار» از «فليکس» دعوت مي کند تا نزد او بماند و با هم زندگي کنند...
سن فرانسيسکو، "سام بيسل" (لمون)، کارمند جزء حسابداري يک آژانس تبليغاتي که با همسر (پروواين) و دو دخترش زندگي ساده و خوشبختي دارد، ناچار مي شود نقش شوهر همسايه شان، "جانت" (اشنايدر) را بازي کند...
ايرما، فاحـشهای در يكی از محلههای فقير پاریس است. نستور پاتو كه افسر پليس است، برای اجرای قانون به كازانووا می آيد اما به دليل بدشانسی از كار اخراج میشود. آشنايی نستور با ايرما، مسير جديدی را در زندگی هر دوی آنها میگشايد.
سن فرانسیسکو. «جو کلى» ( لمون ) با «کرستن آرنسن» ( رمیک ) آشنا میشود و خیلى زود با او ازدواج میکند. « جو » عادت به نوشخوارى دارد و ظرف چند ماه « کرستن » را نیز معتاد به الکل میکند...