یک تروریست به آمریکا سفر می کند و به عنوان دانشجوی مهندسی در معرض دید عموم پنهان می شود. در حالی که منتظر می ماند تا بقیه هم تیمی های تروریستی اش برای انجام یک ماموریت مرگبار به او بپیوندند، عاشق می شود که باورها و ماموریت او را به خطر می اندازد...
داستان فیلم در مورد یک تیم پلیسی SWAT می باشد که تنها 24 ساعت زمان دارند تا یک عملیات تروریستی بزرگ و خطرناک که در شهر لس آنجلس در حال رخ دادن است تا را با موفقیت خنثی نمایند و ...
«جکی» در یک فروشگاه لوازم ورزشی کار می کند و مهارت چندانی در بخش فروش ندارد اما در عوض کونگ فو کار ماهری است. او خیلی اتفاقی، وارد ماجرای دزدی بزرگی می شود و در یک مبارزه قهرمانانه جلوی دزدها را می گیرد. این اتفاق جکی را وارد ماجرایی پیچیده می کند.
«گيل رنارد» (دنيرو) فروشنده اي است که در زندگي شخصي و حرفه اي اش شکست خورده. او کشته مرده بيس بال است و تمام وقتش را صرف دنبال کردن بازيکن مورد علاقه اش، «بابي ريبرن» (اسنايپس) مي کند. «بابي» فصل ورزشي بدي را آغاز مي کند و تمام افتخارات به بازيکن ديگري به نام «پريمو» (دل تورو) که در همان تيم بازي مي کند، نسبت داده مي شود. «گيل» نيز براي درست کردن اوضاع، «پريمو» را مي کشد.
دانشمندي به نام «پيتن و ستليک» (نيلسن) روي فرمول تهيه ي نوعي پوست مصنوعي کار مي کند. تبهکاران آزمايشگاه «پيتن» را منفجر مي کنند، اما او که به طور معجزه آسايي از مرگ نجات يافته و بر اثر سوختگي ناشي از انفجار سخت کريه المنظر شده، با تهيه ي نقاب هايي از پوست مصنوعي در پي گرفتن انتقامي سخت بر مي آيد.
داستان فیلم درباره مردی به نام راستی ویتنبرگ است که عضو یگان ویژه ی نیروی دریایی می باشد و در تلاش است تا میان زندگی خانوادگی و زندگی کاریش تعادل ایجاد کند. او هر روز و در حالی که از اختلال استرسی پس از ضایعه روانی رنج می برد، برای حفظ کردن خط میان واقعیت و کابوس هایش مبارزه می کند. راستی خود را وقف تیم و ماموریت خود کرده است و مایل است تا فداکاری نهایی خود را برای برادران همکار و هم تیمی های خود انجام دهد.
این سریال به سبک اکشن، ماجرایی و هیجانی است. نقش اول این داستان «جک باور» در ادارهٔ CTU (واحد ضد تروریستی) مشغول به کار است و هر فصل یک روز از زندگی او را در حال مبارزه با یک نقشهٔ تروریستی بزرگ و خطرناک نشان می دهد…