مردی ه.م.ج.ن.س.گ.را و دوست ل.ز.ب.ی.ن.ش برای کمک به یکدیگر توافق میکنند: ازدواج صوری برای گرین کارت مرد و درمان باروری برای زن. اما برنامههایشان با سورپرایز مادربزرگ زن که یک جشن عروسی کرهای تدارک میبیند، تغییر میکند.
تایشی ون جونگ با ارتش سلسله شانگ به شیکی حمله میکند، اما جی فا با کمک جاویدانان کونلون، به ویژه جیانگ زییا، ارتش و مردم شیکی را برای دفاع از شهرشان رهبری میکند.
به امید رسیدن به جاودانگی، پادشاه لوئی چهاردهم (پیرس برازنان) یک پری دریایی را اسیر می کند و نیروی زندگی او را می دزدد، اما کشف دختر نامشروع او نقشه های پادشاه را تهدید می کند...
سال 1951 و در خلال جنگ کُره، مارکوس (لوگان لرمن) یک دانشجوی یهودی اهل نیوجرسی به دانشگاهی در اوهایو می آید، جائی که او باید مسائلی همچون سرکوب جنسی و یهودستیزی دست و پنجه نرم کند...
«جیک رودل» (مگوایر)، پسر یک مهاجر فقیر آلمانی، در میزوری بزرگ شده است. «جک بول چایلز» (آلریش)، پسر مزرعه دار محلی، مثل برادر به «جیک» نزدیک است. زمانی که در جنگ داخلی، مزرعه نابود می شود و پدر «جک» به دست اوباش شمالی به قتل می رسد، دو پسر مغرور جنوبی به جبهه می روند...
انتی کات، تعطیلات عید شکرگزاری، سال ۱۹۷۳٫ «پل هود» (مگوایر) پسرک شانزده ساله ی خانواده ای مرفه، دبیرستان را رها می کند و برای گذراندن تعطیلات به خانه می آید؛ ولی با در نظر گرفتن تنش حاکم بر خانه و میل و علاقه ی شدیدش در به دست آوردن دل «کیسی» (هولمز) – دختری اهل منهتن – همان بهتر که در دبیرستان باقی می ماند و …
«چو» (لونگ)، سرآشپز ماهر بازنشسته، هم راه با سه دختر دم بختش، «جیاجن، (یانگ)، معلم شیمی که مسیحی شده، «جیا چی ین» (وو)، کارمند ارشد خطوط هوایی و «جیا نیگ» (وانگ) دانشجویی که در همبرگر فروشی کار می کند، در خانه ای بزرگ در تایپه زندگی می کند. زندگی در این خانه حول محور ناهار پروپیمانی که پدر یکشنبه ها تدارک می بیند و زندگی عاطفی تک تک افراد خانواده می چرخد…