هنگامی که پسر جاستین، هنری، تهدید میکند که قصد دارد با پدرش زندگی کند، جاستین او را به همراه شریک زندگی جدیدش، لودو، و پسر همسرش، ژوزف، به سفری به سواحل اقیانوس اطلس میبرد. هدف از این تعطیلات، ایجاد اتحاد و همبستگی بین اعضای خانواده جدیدشان به هر شکل ممکن است.
تردان لاگاژ، مردی ۵۰ ساله، پس از ۴۲ سال به دنبال عشق بزرگ دوران کودکی خود، ویولت، میرود. او در پاریس با برادر ناتنی خود لوئیز که از وجود او خبر نداشت آشنا میشود. لوئیز که از حضور تردان در زندگی خود ناراحت است، سعی میکند او را از خود دور کند...
نیک و آدری، کارآگاهان تمام وقت، در تلاش هستند تا آژانس خصوصی خود را به کار بیاندازند. زمانی که دوستشان مهاراجه در مراسم عروسی مجلل خود ربوده می شود، آنها خود را در مرکز آدم ربایی بین المللی می یابند....
مادلین وردیه، بازیگری بی پول متهم به قتل یک تهیه کننده معروف است. او با کمک بهترین دوستش ثابت می کند که برای دفاع از خود تبرئه می شود. بعدها زندگی با شکوه و موفقیت آغاز می شود، تا زمانی که حقیقت آشکار شود...
مادلین، پیرزنی که در حومه پاریس زندگی میکرد، برای سکونت در یک خانه سالمندان، به آن سوی شهر میرفت. راننده تاکسی که او را همراهی میکرد، با حوصله، از مکانهایی که در زندگی مادلین نقش داشتند، عبور کرد. این مکانها شامل خانه قدیمیاش، مدرسه دوران کودکیاش، محل کارش و پارک مورد علاقهاش بود. مادلین با دیدن این مکانها، خاطرات گذشتهاش را مرور کرد و احساسات مختلفی را تجربه کرد.
فیلم داستان زنی است که آرزو دارد به یک تیم مداخله پلیس که با نام اختصاری RAID شناخته می شود، ملحق شود. اما متاسفانه او زیادی دست و پا جلفتی است و همچنین خانواده اش و یک عضو سابق RAID نیز با این کار مخالفند...
داستان فیلم درباره جدایی زوجی به نامهای والری و آلن است که برای حضور در مراسم عروسی دخترشان در یونان، در حال سفر به آنجا هستند. اما در همین حین، آتشفشان ائیافیاتلاجوکول در ایسلند فعال شده و تمام پروازها لغو میشود. آنها برای رسیدن به مقصد، باید با همکاری و همراهی یکدیگر، راهحلهای خلاقانهای برای رسیدن به مقصد پیدا کنند...
رومین فوبرت، 39 ساله، مجرد، عكس بردار پزشكی و كمی خیالی مواج است. تنها دوستا و دكترش "دمیتری زونكا" فكر میكند می داند كه درمان رومین زمان می برد، اما...
زنی موفق در جریان عشقش با یک نفرین عجیب رو به رو می شود و این نفرین نمی گذارد اعضای خانواده او ازدواج کنند. او با مردی آشنا می شود که سعی دارد این نفرین را از بین ببرد و ...
پس از اینکه مادر “میا” از این دنیا می رود او دچار افسردگی می شود و پدرش را هم گم میکند و امیدش برای زندگی را از دست می دهد. پس از مدتی تصمیم می گیرد به سفر برود تا زندگی خود را تغییر دهد. او سفر خود را آغاز می کند تا اینکه متوجه می شود پدرش زنده است و در جایی دور زندگی می کند. به همین دلیل او شروع به جستوجو برای یافتن پدر گمشده اش می کند…