فرمانده «جيمز بلاک» (دان)، «تاپر هارلي» (شين) را که سالهاست به دليل مشکلات رواني، دور از اجتماع و نزدي قبيله اي بومي زندگي مي کند فرا مي خواند تا عضو يک گروه پرواز نخبه با مأموريتي ويژه شود...
داستان در مورد دختر فقیری است که باید بین دو پسر که یکی از آن ها دوست دوران کودکی اش است و دیگری پسری ثروتمند اما حساس می باشد، یکی را به عنوان عشق زندگی اش انتخاب کند.
وقتی جراحت سرنوشت ساز به یک دختر معمولی آسیب می زند تا رویاهای پیشگویی داشته باشد ، او مجبور می شود برای نجات خانواده و اثبات عقل خود با زمان رقابت کند...
شاون و گاس برای کمک به رئیس پلیس قدیمی خود به سانتا باربارا باز می گردند ، اما خود را در زمین قدیمی خود ناخوشایند می بینند زیرا آنها مخفیانه مشغول حل کردن پرونده ای هستند که
جیک دختری 16 ساله است که مادرش او را ترک کرده است. او خواهر بزرگترش دارلین را در لس آنجلس پیدا می کند، اما دارلین او را دور می زند. همسایه دارلین، مارسی، به جیک رحم می کند و به او اجازه می دهد در آنجا بماند. وقتی جیک متوجه می شود که مارسی مدیر یک سالن ماساژ است، مارکی را متقاعد می کند که او را استخدام کند...
وکاس و ناثان اسکات، دو برادر ناتنی، در شهر کوچک و پرهیاهوی تری هیل، کارولینای شمالی، زندگی میکنند. آنها در زمین بسکتبال و در میان دوستانشان با هم رقابت میکنند و گاهی اوقات با هم اختلاف نظر دارند.
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...