یک زن قدرتمند و زیبا که از وضع و بی عدالتی در خانه اش به تنگ آمده است ، بعد از دیدن جود ، یک دکتر آمریکایی که قصد رفتن برای مأموریت به امپراطوری عثمانی را دارد خانه اش را ترک میکند...
فیلم در مورد زنی است که احساس می کند پسر 9 ساله اش را گم کرده است، در حالی که تمام اطرافیان حتی شوهرش وجود فرزند او را انکار می کنند و بر این باورند که او این بچه را در خیالات خود ساخته است...
«جان» سیاه پوست (اسنایپس) و «چارلی» سفید پوست (هارلسن)، دو پلیس مخفی شرکت قطار زیرزمینی نیویورک، خود را برادر هم می دانند. پس از ماجراهایی «چارلی» که از کار و رابطه ی عاطفی خود سرخورده شده، تصمیم می گیرد به یک قطار حامل پول دستبرد بزند. اما «جان» متوجه اقدام او می شود و سعی می کند مانع دزدی شود.
"مارک" پس از مرگ مادر خود برای زندگی نزد اقوام خود فرستاده می شود.او با پسرعموی خود "هنری" آشنا می شود و به سرعت آنها رابطه ای نزدیک برقرار می کنند.اما "هنری" نشانه هایی از خشونت نشان می دهد که او را نگران می کند...
«مارتین برنی» (برگین)، شوهر «لورا» (رابرتس)، دچار پارانویاست و سخت نسبت به همسرش احساس مالکیت دارد. شبی یکی از دوستان از آن دو دعوت می کند تا نیمه شب با قایقی تفریحی در دریا گشتی بزنند. طوفانی ناگهانی در می گیرد و «لورا» به آب می افتد. دیگران فکر می کنند او غرق شده اما «لورا» با نام جعلی «سارا واترز» به شهر کوچکی در آیوا می رود …
وکیلی که به دلیل حمایت صریح از حقوق مدنی به شهرت رسید، ماری جوانا می کشد و پس از از بین رفتن شهرتش در دادگاه از فروشندگان مواد مخدر دفاع می کند. به او با یک پرونده قتل هشت ساله محول می شود...