در سال ۱۹۸۳، هنگامي که هند هنوز مستعمره ي بريتانيا بود، حاکم نظامي منطقه، «سروان راسل» (بلکتورن)، شرط مي گذارد که اگر اهالي دهکده ي «چامپانر» بتوانند مردانش را در بازي کريکت شکست دهند، کل ايالت را براي مدت سه سال از پرداخت ماليات معاف خواهد کرد ...
بدری پراداد شارما به همراه پسرانش و خانواده آنها زندگی می کند. صاحب و گولتی پسر و دختر جوانش هستند که هنوز ازدواج نکرده اند. صاحب (آنیل کاپور) دروازه بان است و تمام شور و عشق زندگیش فوتبال است. صاحب همیشه توسط برادران و زن هایشان مورد تمسخر قرار می گیرد. تنها کسی که او را درک می کند و حس مادرانه به او دارد سوجاتا بزرگترین زن برادر اوست. صاحب با ناتاشا ملاقات می کند و قصد دارد با او ازدواج کند و به پول احتیاج پیدا می کند که...
دیگویجی سینگ به دروغ رامچاندرا را درگیر یک پرونده فساد مالی می کند که منجر به خودکشی رامچاندرا می شود. با این حال، پسرش، رام کومار، قول میدهد که انتقام مرگ پدرش را بگیرد...
پس از اینکه شالینی مادرش را از مسموم کردن همه افراد خانه منصرف میکند، شغلی پیدا میکند و به خانوادهاش غذا میدهد. با این حال، زمانی که معشوق سابق او به ماهیت اشتغال او پی می برد، همه چیز را تغییر می دهد...
«تاکور» (کمار)، پليسي بازنشسته که «جبار سينگ» (خان) خانواده اش را قتل عام کرده و دست هاي خودش را بريده است، دو ماجراجو، «ويرو» (دهارمندرا) و «جايديو» (باچان)، را به کار مي گيرد تا تبهکار مخوف را بيابند...