Renzo Palmer

یک صنعتگر (آنتونی کوئین) و یک سرهنگ (فرانکو نرو) مرگ ژنرال را به یک نقشه فاشیستی در ایتالیا گره می زنند...

توطئهٔ یک مأمور برای سرنگونی حکومتی در یک کشور آفریقایی، به علت مداخلهٔ دوستش در سیاست‌های آن کشور، با مخاطره مواجه می‌شود.

یک پلیس سرسخت به دست مریدان یکی از خلافکاران فراری که این پلیس او را قبلا دستگیر کرده بود، تا سر حد مرگ پیش رفته اما جان سالم به در می برد. روزنامه های محلی خبر زنده بودن او را مخفی کرده و به گونه ای وانمود می کنند که این پلیس مرده است. اکنون او در حین بهبودی به دنبال دستگیری دوباره ی این خلافکار می باشد...

یک کارآگاه پلیس که به یک دهکده کوچک ایتالیایی برای تحقیق در مورد فساد فرستاده می شود، متوجه می شود که مردم محلی تمایلی به صحبت با افراد خارجی ندارند...

"کارلو آنتونلی" مهندسی اهل جنوا،مورد حمله قرار گرفته و تصمیم می گیرد اجرای عدالت را خود به عهده بگیرد.در ابتدا او برتری بدست نمی آورد اما با کمک "تامی" سارقی که از او طرفداری می کند همه چیز عوض می شود...

مارکو سارتوری جوان به عنوان محافظ شخصی گائتانو سامپونی، کارخانه‌داری که توسط مجرمان مرموزی تهدید می‌شود، استخدام می‌شود.

رم، ۲۳ مارس ۱۹۴۴: ۳۳ سرباز آلمانی بر اثر انفجار بمب کشته شدند. به سرهنگ دوم هربرت کاپلر دستور داده شد تا ده برابر این تعداد ایتالیایی را اعدام کند.

در جنگ جهانی دوم، سربازی آلمانی در تخلیه دانکرک در سال 1939 به ارتش بریتانیا نفوذ می‌کند...

یک کارآگاه فاسد به نمایندگی از یک دوست، شروع به بررسی وضعیتی می‌کند و درگیر قتل، فریب و خیانت می‌شود.

پاریس دهه 1960، یک بوکسور آمریکایی به طور تصادفی با یک توطئه فاشیستی بین المللی مواجه می شود که هدف آن ایجاد یک نظم جهانی جدید است...

یک باند بین المللی دزد به رهبری آلبرت پروفسور و دستیار فریبنده اش جورجیا، با برنامه ریزی دقیق هفت تن طلا از بانک ملی سوئیس در ژنو به سرقت می برند.

کارا کمپل از طرف سه سرباز که فکر می‌کنند پدر دخترش هستند نامه‌ای دریافت می‌کند...

سه کارگردان به داستان کوتاه را به سینما آورده اند. در قسمت اول یک ستاره سینمای دائم الخمر انگلیسی به دنبال پذیرفته شدن در رسانه های ایتالیا است. در قسمت دوم کنتسی با اسبی سیاه رابطه ای عجیب دارد و قسمت سوم داستان یک دانشجوی دیوانه اتریشی را روایت می کند...

دزد و قاتل مخوفی به نام دیابولیک برای سرگرمی دست به آشوب در یکی از کشورهای اروپایی می زند. او به همراه نامزدش ، مردم بی گناه را می کشند و دزدی های میلیاردی از دولت می کنند...

پس از مرگ رئیسشان، دو منشی مشتاقانه منتظر آمدن نفر بعدی هستند و هر کدام امیدوارند که برای او محبوب شوند. آنها به هر طریق ممکن برای تحت تأثیر قرار دادن او با هم رقابت می کنند که باعث دردسرهای زیادی و سوء تفاهم های زیادی می شود...

یک تیم باستان‌شناس در مکزیک با یک هیولای بی‌شکل و مانند یک لکه مواجه می‌شود که به نظر می‌رسد با فروپاشی تمدن مایا مرتبط است...