چهار نوجوان سرکش برای یافتن یک گربه گمشده هر چیزی را به خطر میاندازند. رهبر آنها در حالی که برای موفقیت قوانین را زیر پا میگذارد، با یک پلیس بیپروا و یک نگهبان سابق درگیر میشود. این جستجو زخمهای مربوط به پدر گمشدهاش را دوباره باز میکند.
داستان پیرو لارگو وینچ را دنبال میکند که با ربوده شدن پسرش بسیار ناراحت شده است. او متوجه میشود اگر بتواند کسانی را که باعث ورشکستگیاش شدهاند پیدا کند، شاید بتواند پسرش را دوباره ببیند.
سیمون یک دروغگوی اجباری است. خانواده و همکارانش مداخله ای را سازماندهی می کنند اما به درگیری تبدیل می شود و سایمون همه چیز را انکار می کند. روز بعد، او در واقعیتی از خواب بیدار می شود که در آن همه دروغ های او اکنون به واقعیت ثابت شده اند.
یانیک، پسر جوانی که با دوچرخهاش تصادف میکند، به خانهای در انتهای خیابان Elm’s Way میرود تا دستهای خونینش را بشوید. اما در آنجا با خانوادهای روبرو میشود که برنامههای دیگری برای او دارند...