در بیمارستان میلفورد، مورگان (پسر جیمز و سارا) و لوک (پسر لیندا که پدرش داریل آنها را ترک کرده) متولد میشوند. پرستار به اشتباه کارتهایشان را جابجا میکند. دو سال بعد، داریل برمیگردد و با وجود انکار پدری، مشروط بر عدم دخالت در زندگی آنها، آزمایش DNA را میپذیرد.
مردی به شهر کوچکی فرستاده میشود تا ارزیابی کند که کدام یک از کارگران کارخانه محلی که شغلهای شهر را تامین میکند، باید چکمه را در زمان شروع کوچکسازی دریافت کنند. وقتی عاشق یک مادر مجرد و بامزه محلی می شود، منحرف می شود.
در جریان آماده سازی برای یک کودک کریسمس ، رز وایلدر توسط زنی که اخیراً فرزند خود را از دست داده ربوده می شود. لورا ، آلمانزو و آقای ادواردز در حالی که بدنبال رز بودند ، با پسری یتیم تنها آشنا می شوند که در نهایت با آن زن زندگی می کند...
در حالی که چارلز و کارولین از Walnut Grove بازدید می کنند ، مردم شهر مطلع می شوند که یک سرمایه دار توسعه زمین به تمام زمین های Hero Township لقب داده است. آنها از لورا الهام گرفته اند تا عصبانیت خود را از این بی عدالتی تخلیه کنند...
کلارا خود را در دنیایی جادویی می یابد که در آن اسباب بازی هایش زنده شده اند اما باید قبل از بازگشت به خانه با موش های شیطانی که پادشاهی را تهدید می کنند مبارزه کند...