یک فضانورد سابق، یک مأمور دولتی و یک کارآگاه پلیس با هم برای مقابله با تهدیدی بیگانه که با اسپورهای غلاف حاوی اسید خورنده مرگبار مرتبط است، همکاری می کنند. این تهدید در یک مزرعه قهوه در آمریکای جنوبی قرار دارد که توسط کلون های غلاف بیگانه کنترل می شود...
"جو"ی موز فروش مردی با قلب پاک است که کارش را از طريق معاوضه چيزها با موز می گذراند. او تعداد زيادی بچه را تحت سرپرستی خود دارد و در يک جزيره دورافتاده با مردم بومی آن زندگی ساده و صميمی را می گذراند. تا اينکه مردی به نام سم مورنو که خود را نماينده شرکت تورسييو معرفی می کند ادعا دارد که از طرف رئيس خود تورسييو مامور است تا تمام معاملات موز را در جزيره تحت کنترل بگيرد و ...
تونی (هری بائر) یک وام گیرنده اوباش است که از موقعیت خود در زندگی ناراضی است و دائماً آرزو دارد که در برزیل با برادرش ثروتمند زندگی کند. تونی برای به دست آوردن پول نقد سریع به نیروهای جنایت سازمان یافته می پیوندد و...
"رزالی" پس از طلاق وقتش را بین خانه مادر خود، برادر و خواهرها، دختر کوچک و "سزار" تقسیم می کند. "سزار" مردی دوست داشتنی است که عاشق اوست. با ورود هنرمندی به نام "دیوید" او پیش از ازدواج عاشقش می شود و...
مردی به شهری وارد می شود که برادرش در آنجا کلانتر است. اما برادرش در حقیقت سارقی است که پای کلانتر را شکسته و او را به قصد مرگ رها کرده است. آنها علیه یک بارون محلی با هم متحد می شوند و...
داستان این سریال درمورد دختر بچهای پنج ساله است که یک سال بعد از تولدش پدر و مادرش را از دست داده و عمهاش سرپرستی او را بهعهده میگیرد. در واقع داستان از روزی شروع میشود که عمه «دتا» کاری در شهر فرانکفورت پیدا کرده و دیگر نمیتواند از «آدلاید» که همه او را هایدی مینامند نگهداری کند بنابراین تصمیم میگیرد که او را به نزد پدربزرگش که تنها فامیل اوست ببرد تا او مسئولیت سرپرستی از هایدی را به عهده بگیرد.