یک زن مجرد میانسال عاشق یکی از ساکنان مهمانخانه شبانه روزی خود می شود که به اشتباه فکر می کند پول دارد تا به او کمک کند تا یک تجارت جدید را شروع کند...
یک دکتر جوان موفق در لس آنجلس بهمراه همسرش که یک تهیه کننده برنامه تلویزیون است زندگی خوبی دارن و مطمئن هستن که حتی بعد از مرگ نیز با هم خوشبخت خواهند بود ولی با ورود شخصی بنام " زک " به زندگی شان همه چیز تغییر میکند و ...
این فیلم به زندگی تلخ جوزف مریک پرداخته و زندگی سخت این مرد انگلیسی را به تصویر می کشد. جوزف مریک در انگلستان بدنیا آمد چند سال اول زندگی او مثل دیگر بچه ها سپری شد اما پس از این دوره کوتاه بود که بیماری عجیبی به جانش افتاد، پوستش ضخیم تر و ناصاف شد و برآمدگی هایی بر روی بدنش ایجاد شد، در این زمان خانواده و اطرافیان او را ترد کردند و جوزف به مرد فیل نما معروف شد...
گروهی از وارثان احتمالی در یک خانه قدیمی و ترسناک دور هم جمع میشوند تا بفهمند کدامیک از آنها ثروت هنگفتی را به ارث خواهد برد. بعداً، آنها متوجه میشوند یک دیوانه آدمخوار (یا دیوانهای که گوشت میدَرَد) آزاد شده است.
کاراگاه پوآرو در مورد قتل سرمایه داری تحقیق میکند که در قطار و به وسیله خنجری به قتل رسیده است، در حالیکه آن قطار به علت طوفان در کوههای صربستان متوقف شده است…
سال ۱۵۲۸، «هنری هشتم» (شا) از ازدواج با بیوه ی برادرش فرزندی ندارد و خواهان طلاق است، اما پاپ چنین اجازه ای نمی دهد. «سر توماس مور» (اسکو فیلد)، در مقام صدراعظمی جانشین «کاردینال» (ولز) می شود و هنری امیدوار است بتواند به کمک او طلاق را عملی کند...
ناتینگام، انگلستان. » والتر مورل « ( هوارد ) معدنچى و همسر سلطه جویش ( هیلر ) سه پسر دارند. با مرگ یکى از پسرها در یک سانحه ى معدن و رفتن بقیه به لندن، حساسترین آنان، » پل « ( استاکول ) رؤیاى کار نقاشى را کنار مىگذارد و نزد مادر مىماند.
داستان مردی که ناچارا به یک بازرگان در بندر شرق آسیا اعتماد می کند. اما پس از دستگیری به جرم سرقت اخراج می شود ولی وانمود می کند که خودکشی کرده است. دست بر قضا او با ناخدا رابطه ی دوستاته دارد لذا ناخدا موافقت می کند که او را مخفیانه به یک سفر تجاری ببرد...
"جوان وبستر" زنی جاه طلب از طبقه متوسط انگلیس است که از دوران کودکی مصمم است رو به جلو حرکت کند.او با پدر خود در یک رستوران مجلل دیدار می کند تا اعلام کند می خواهد با "رابرت بلینگر" تاجری ثروتمند در جزایر اسکاتلند ازدواج کند.او به جزیره سفر می کند اما در هوای طوفانی گرفتار می شود و...
یک زن جوان و آرمان گرا، که در سپاه ''رستگاری'' مشغول است و پدرش که یک صنعتگر در زمینه ی تولید سلاح است، جان های زیادی را به وسیله حرفه ی پدرش نجات داد...
« پروفسور هنرى هیگینز » ( هوارد ) ، استاد زبان شناسى ، در بازار لندن با دختر عامى گلفروشى ، « الیزا دولیتل » ( هیلر ) روبه رو میشود ، و با دوستش ، « کلنل پیکرینگ » ( ساندرلند ) شرط میبندد که به او فن بیان بیاموزد.