گروهی از خلافکاران تازه کار در حال دزدی از یک بانک هستند، و در همین حال چند کارگر مشغول کندن یک قبرستان می باشند که ناگهان جنازه ای، یکی از آن ها را گاز می گیرد و به شکل زنجیره ای تمام کارگران و بعد از آن ها تمام اهالی شهر لندن به زامبی تبدیل می شوند. بانک زن ها از دست پلیس فرار می کنند اما خود را در میان گله ای از زامبی ها محاصره شده میابند...…
داستان واقعی مردی که در طول ساخت آخرین فیلم کوبریک، چشمان کاملا بسته (1999) به عنوان کارگردان، استنلی کوبریک ظاهر شد، علیرغم اینکه اطلاعات بسیار کمی در مورد کار خود داشت و هیچ شباهتی به او نداشت...
داستان فیلم مربوط به زندگینامهٔ فرانک ابگنیل است، کسی که شهرتش را به خاطر سابقه فعالیتش به عنوان جاعل چک، کلاهبرداری و حقههای فرارش از دست ماموران بهدست آورد. او در دهه شصت میلادی و در ۱۶ سالگی توانسته بود، چکهای جعلی که مجموعاً به مبلغ ۴ میلیون دلار آمریکا ارزش داشت را در ۲۶ کشور جهان نقد کند، طوری که هیچ بانکی قادر به تشخیص جعلیبودن چکهای او نبود و تا هجده سالگی، بیش از ۲۵۰ پرواز انجام داد و در ۲۶ کشور جهان به این کلاهبرداریها دست زد. اَبیگنِل به خاطر عضویت جعلی که در «خطوط هوایی سراسری آمریکا» داشت، میتوانست بهصورت رایگان در هتلها اقامت کند و تمام هزینههای غذا و تفریحش بهطور مستقیم به شرکت ارسال میشد. حتی خودش را به عنوان وکیل جا زد و در چندین پروندهٔ دادگاهی شرکت داشت. او سرانجام در سال ۱۹۶۹ در فرانسه دستگیر شد و به دوازده سال زندان محکوم شد که البته پس از گذراندن پنج سال از دوران محکومیت خود به خدمت سازمان افبیآی درآمد تا در شناسایی چک های جعلی و سرقتی کمک کند.
گروهی از وارثان احتمالی در یک خانه قدیمی و ترسناک دور هم جمع میشوند تا بفهمند کدامیک از آنها ثروت هنگفتی را به ارث خواهد برد. بعداً، آنها متوجه میشوند یک دیوانه آدمخوار (یا دیوانهای که گوشت میدَرَد) آزاد شده است.
در سال 1880 نیومکزیکو، گروهی از شکارچیان اروپایی با آپاچی ها برخورد می کنند، اما توسط یک سواره نظام سابق که راهنمای تبدیل شده است، به آنها کمک می کند...
میلیونری خبیث معروف به «گلدفینگر» (فروبه)، به همراه گروهی از تبهکاران بین المللی از جمله «پوسی گالور» (بلکمن)، با طرح نقشه ای هوشمندانه قصد سرقت خزانه ی طلای «فورت ناکس» را دارد. اما «جیمز باند» (کانری) موفق می شود نقشه های او را عقیم بگذارد و …
جيسون، پس از بيست سال، در طلب تاج و تخت پدرش كه عموى ناتنی اش، پلياس آن را به يغما برده بود، بر می آيد. پلياس براى خلاصى از دست جيسون او را روانه ى يافتن پشم زرين میكند.جيسون همراه دلاورانى يونانى در كشتى آرگو عازم اين سفر میشود ...