این فیلم داستان وان سیگرت (ویلسون)، قاتلی سریالی را دنبال میکند که قربانیان خود را از بین میبرد زیرا معتقد است که آنها از زندگی خود راضی نیستند. او در طول سفر خود با زنی به نام فرین (گاروفالو) آشنا می شود که به او علاقه مند می شود. فرین به وان کمک می کند تا از دست پلیس فرار کند، اما ...
دو برادر به نام هاي «هنک» (پاکستن) و «جيکوب ميچل» (تورنتن) به هم راه يکي از دوستان شان به نام «لو» (بريسکو)، يک هواپيماي تک موتوره ي سقوط کرده را در ميان درختان جنگلي پوشيده از برف پيدا مي کنند. در اين هواپيما جسد فاسد شده ي خلبان و يک چمدان پر از پول به ميزان چهار ميليون دلار وجود دارد. آنان تصميم مي گيرند تا فصل بهار و آب شدن برف ها و پيدا شده هواپيما، پول ها را پنهان کنند...
:یک راننده بنام «بابی» (شان پن) که در حال گریختن از تبهکارانی هست که دو انگشتش را بریده اند، بعد از اینکه اتومبیلش در نزدیکی یک شهر کوچک خراب می شود، با یک زن بنام «گریس» (جنیفر لوپز) و شوهرش که از اهالی آن شهر هستند آشنا می شود...
«کارل چيلدرز» (تورنتن) مردي است کمي کند ذهن که بيش تر سال هاي عمرش را در يک آسايشگاه رواني سپري کرده است. در دوازده سالگي وقتي کشف مي کند مادرش با مردي که هرگز او را نديده، سر و سري دارد، هر دوي آنان را مي کشد. «کارل» از آسايشگاه اخراج مي شود و کمي بعد در يک شهر کوچک با «فرانک» (بلک) که پدرش مرده، آشنا مي شود…
در اولین شب کارش، کارآموز پلیس کریستین پالی با هشت نوع مختلف دستگیری روبرو می شود. ستوان بروسلو، سرپرست او، او را در این شیفت غیرعادی هدایت می کند. اگر همه شیفت های پلیس شبیه این بودند، حتی یک سرباز باتجربه هم نمی توانست مدت طولانی دوام بیاورد...
یک راننده ی جوان با استعداد در وسط یک فصل مسابقات رانندگی از همه طرف با مشکلات مواجه میشود ، یک راننده ی کهنه کار قدیمی سعی میکند تا او را راهنمایی کند…
این سریال به سبک اکشن، ماجرایی و هیجانی است. نقش اول این داستان «جک باور» در ادارهٔ CTU (واحد ضد تروریستی) مشغول به کار است و هر فصل یک روز از زندگی او را در حال مبارزه با یک نقشهٔ تروریستی بزرگ و خطرناک نشان می دهد…
ماجرای داستان این سریال بعد از 25 سال از سر گرفته می شود که ساکنان یک شهر عجیبغریب (در شمالغربی کشور) در این فکر هستند که چگونه ملکه مراسم آغاز سال تحصیلی آن ها به قتل رسیده است، حال همه در تلاش برای کشف ابعاد مختلف این قتل مرموز هستند...
داستان Deadwood در شهری کوچک در جنوب ایالت داکوتای فعلی در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی روایت می شود. از سراسر امریکا برای یافتن طلا مهاجران بساری کوچ می کنند که با یافتن طلا یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این شهر که در ابتدای تاسیس خود بدون هیچ قانونی اداره می شود و همه کاره ان شخصی است به نام “سورنجن” که صاحب بار و فاح شه خانه ای در “ددوود” می باشد که قانون را از طریق خود اجرا می کند. سورنجن با کاریزمایی شبیه بیل قصاب دارو دسته های نیویورکی شاید جذاب ترین شخصیت “ددوود” باشد .شخصیتی بی رحم اتشین مزاج و گاهی شوخ طبع. و این را بگویم که وجود این شخصیت در این سریال کافی است که شما را به دیدن این سریال ترغیب کند...
داستان این سریال زیبا که از سال 1860 شروع می شود ، درباره شخصی به نام کلن بوهمن است. او یک سرباز سابق اتحادیه آمریکایی است که به دنبال جریان قتل همسرش می رود. او به نبراسکای غربی یعنی جایی که “جهنم متحرک” نامیده می شود می رود ، شهری که به بی عدالتی و بی قانونی مشهور است این شهر در حال ساختن راه آهن به سمت اقیانوس آرام است و وقتی قبیله ای برای نابودی خط آهن اقدام می کند، همه چیز پیچیده تر می شود...