لوک ویلسون نقش یک شریک خوش قلب را بازی می کند که در یک هتل بازنشستگان شغلی پیدا می کند. سه تن از ساکنان مسن به او کمک می کنند تا دوستش را به دست آورد، زیرا او به آنها کمک می کند تا با فساد هتل مبارزه کنند...
این فیلم داستانی واقعی را روایت میکند که در آن یک مأمور تحقیق آتشسوزی (با بازی ری لیوتا) در دهه ۱۹۸۰ میلادی در کالیفرنیا به دنبال عامل یک سری آتشسوزی مرگبار است.
کارآگاه «میچ پرستون» (رابرت دنیرو)، پلیسی است که به هیچ چیز جز شغلش اهمیت نمی دهد. بعد از رخ دادن اتفاقاتی غیر منتظره، او مجبور میشود به همراه یک افسر پلیس که کوچکترین شباهتی به او ندارد، در یک برنامه تلوزیونی پلیسی بازی کند.
استالونه نقش یک پلیس را دارد که پس از دیدن صحنه های وحشیانه به کار خود بازگردانده میشود و برای درمان به یک کلینیک ناتوانی برده میشود و در آنجا متوجه میشود که …
شرکت فاسد ضبط موزیک خواننده ای را از طریق اوردوز به قتل میرساند تا نتواند با کمپانی رقیب قرارداد ببندد و قتل را به گردن برادر ناتنی او می اندازند و حالا او ناچار به فرار میشود ...
چهار دوست که در راه رفتن به یک مسابقه بوکس هستند در ترافیک سنگین گرفتار می شوند.زمانی که آنها در حال رانندگی برای پیدا کردن راه فراری از ترافیک هستند،شاهد قتل وحشیانه ای می شوند.قاتل که نمی خواهد شاهدی باقی بماند تلاش می کند آنها را به قتل برساند….
کارآگاه نیک برکات فکر می کرد که برای کار در دایره ی جناییِ پورتلند آمادست , تا اینکه شروع به دیدن چیزهایی کرد که توضیحی براشون نداشت . و بعد از ملاقات با آخرین بازمانده ی خانوادش , نیک به رازی که در پس این وقایع هست پی می بره . نیک مثل بقیه ی آدمها نیست , اون از نوادگانِ نسلی از شکارچی هاست که به اسم “گریم” شناخته می شن. کسانی که مسوول جلوگیری از تکثیر موجوداتِ ماورالطبیعه هستن. و این گونست که داستانِ نیک آغاز می شه , در حالی که در ابتدا نسبت به این جریان بی میله ولی در حالی که مشغول کار بر روی پرونده های جنایی به همراهِ همکارش هست به جریاناتی بر می خوره که باعث می شه با دنیای این موجوداتِ انسان نما ارتباط برقرار کنه...