دو مجریِ فروشگاههای خانگی که رقیب یکدیگر هستند، در حین رقابت برای ارتقا شغلی، ناچار به همکاری با هم میشوند. در این میان، کشش و پویایی که بین آنها در برنامه وجود دارد، در زندگی واقعی نیز شعلهور میشود.
فیلم داستان مرد جذابی بنام پاتریک است که سعی بر اغوا کردن زنی بنام تارا دارد، اما وقتی تارا دست رد به سینه او می زند پاتریک دچار جنون و توهم شده و خشم فزاینده ای وجودش را فرا می گیرد...
داستان فیلم حول محور مرد خانوادی میچرخد که در حال انجام ریسک است که دارد همه چیز را از دست میدهد زیرا نمیتواند با وسوسه خودش برای بدست آوردن زنان دیگر مبارزه کند.
یک تیم خبری شهری کوچک جعبه ای از فیلم های ویدیویی پیدا میکنه جایی که پیکری بدون صورت که کت شلواری مشکی پوشیده خانواده ای رو شکار و شکنجه میکنه..یواش یواش دیوونشون میکرده. چندی بعدی پی میبرن که “اپراتور (عملگر)” برای اونها(تیم خبری) هم کمین کرده…
وایولا دختری علاقهمند به فوتبال است، اما نمی تواند در تیم فوتبال دختران بطور حرفهای بازی کند. بعد از اینکه برادر دوقلویش «سباستین» برای چند هفته به لندن میرود، او تصمیم می گیرد خودش را بعنوان یک پسر جا بزند و به مدرسه جدید سباستین برود. طولی نمی کشد که او عاشق یکی از هم تیمیهایش بنام «دوک» می شود و خیلی زود می فهمد که تنها کسی نیست که عاشق دوک است.
یک دانش آموز دبیرستانی به نام "برت" روزی یک بسته مرموزی را دریافت می کند ، او فرستنده بسته را نمی شناسد ، اما پس از مدتی متوجه می شود ، روح درون جعبه قادر به بر آورده کردنِ 3 آرزوی وی می باشد و ...
بعد از اینکه پسری جوان به اسم “جیسون” مقاله ی درسی خود را تکمیل می کند، به طور اتفاقی راهش به سوی یک کارگردان هالیوودی باز می شود. کارگردان به او پیشنهاده یک فیلم اکشن می دهد و جیسون برای فیلم به لوس انجلس سفر می کند...
"کلر" برای گذراندن تعطیلات از نیویورک به یک شهر عجیب و غریب در ورمونت فرار می کند و به عنوان مهمان یک کتابفروشی پذیرفته می شود. پس از ورود به آنجا، "کلر" متوجه می شود جشن های کریسمس شهر پس از سیل لغو شده است و کتاب فروشی در وضعیت ناامید کننده ای است. او بلافاصله چالش هایی را برای احیای فروشگاه ایجاد می کند اما با مالک آنجا، "اندرو" برخورد می کند، که در ابتدا تمامی پیشرفت های پیشنهادی او را رد می کند اما…
ملیندا مونرو، پرستار متخصص، برای شروعی تازه از لس آنجلس به یک شهر دورافتاده در شمال کالیفرنیا نقل مکان میکند. او در این شهر با مردم و اتفاقات جدیدی روبرو میشود که او را شگفتزده میکند.
چهار دوست در یک مجله با هم کار می کنند. اخیرا یکی از آنها که میلو نام دارد دچار مشکلاتی شده که باید فوراً خودش قضیه را حل و فصل کند تا قبل از اینکه دوستانش وارد عمل شوند.
“لکس” دختر یتیمی است که در خانهی نگهداری از فرزندان بیسرپرست زندگی میکند. او در سن شانزده سالگی تصمیم میگیرد که از زندگی در خانههای دیگران خلاص شود و با دوستانش زندگی کند؛ اما برای این کار احتیاج به اجازهی والدینش دارد. پس با زحمت زیاد پدر خود را که “بیز” نام دارد پیدا میکند. پدر او هم مانند تینایجرها با دوستان خود در محل کارش (بار) زندگی میکند. پدرش وقتی میفهمد که دختری دارد، متعجب میشود. اما چیز دیگری که عجیب است، این است که مادر دخترک کسی نیست جز “کیت کاسادی”؛ که ستارهی یک برنامهی رادیویی است و آن برنامه مورد علاقهی “لکس” است.
سریال در مورد یک افسر پلیس است که در یک ماموریت زخمی میشود و به حالت اغما میرود و وقتی به هوش می آید متوجه میشود که آدم های اطرافش به موجوداتی وحشتناک تبدیل شده اند. او تصمیم میگرد رهبری گروهی از افراد سالم را برای نابودی آدم های غیر عادی تشکیل دهد و به دنبال خانواده اش بگردد و …
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...