داستان در مورد دو خواهر می باشد که به عنوان خدمتکار در یکی از هتل های شهر فرزنو کار می کنند . اما زمانی زندگی آن ها تغییر می کند که یکی از خواهرها گمان می کند به صورت تصادفی مردی را کشته است و اینگونه است که داستان کمدی فیلم آغاز می شود و ….
نیک وایلد که به عنوان یک محافظ مشغول به کار است، هنگامی که دوستش توسط یک گردن کلفت روانی مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، نیک به دنبال انتقام می رود. اما به زودی درمی یابد که آن گردن کلفت، پسر یک خلافکار بسیار معروف هست و ...
امیلی و مارتین یک زوج موفق نیویورکی هستند. زمانی که یک داروی جدید توسط روانشناسِ امیلی برای درمان اضطراب وی تجویز می شود، به دلیل عوارض جانبی دور از انتظار این دارو زندگی شان دگرگون می شود و …
داستان فیلم در مورد سگی است باوفا که در ایستگاه مترو رها شده است. پروفسور پارکر ویلسون سگ رها شده را می یابد و تلاش می کند تا صاحبش را پیدا و سگ را به او تحویل دهد. اما پروفسور هرچه تلاش می کند ، نمی تواند صاحب آن سگ را پیدا کند ، در نتیجه سگ را به خانه ی خود می برد و نام هاچیکو را برای او انتخاب می کند …
یک مالک باشگاه آلابامانی و شریکش به دلیل یک کلوپ شبانه رقیب با رقابت سخت و بدهی های قارچ گونه روبرو هستند. پس از تلاش بیهوده برای نجات باشگاهشان ، آنها برای نجات باشگاه خود به آخرین نفس خود متوسل می شوند...
وقتی یک نفر به نام بادی تصمیم میگیرد که چشم اشخاص مملکتی را به سمت خودش برگرداند و بر علیه جانیان حرکت کند به نظر میرسد که افراد خیلی زیادی میخواهند مطمئن شوند که او دیگر نفس نمیکشد...
زنی به نام «لیبی» (جاد) به اتهام قتل همسرش، «نیک» (گرین وود) محکوم به شش سال زندان و پرداخت دو میلیون دلار بیمه ی عمر او می شود. اما «لیبی» خیلی زود پی می برد که «نیک» خودش ماجرای مرگ دروغنیش را ترتیب داده است. بنابراین اگر «لیبی» پس از آزادی از زندان «نیک» را پیدا کند و به قتل برساند، دوباره مجازات نخواهد شد...
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...