سال ۱۵۷۳٫ در جنگ بر سر کیوتو، «شینگن تاکه دا» (ناکادایی)، رهبر خاندان «تاکه دا» به دست یک تیرانداز کمین کرده، زخم مهلکی برمی دارد و به برادرش «نابوکادو» (یامازاکی) دستور می دهد تا سه سال مرگ او را مخفی نگاه دارد. «نابوکادو» یک دزد عفوخورده (ناکادایی) را مجبور به ایفای نقش بدل تمام وقت «تاکه دا» «کاگه موشا» می کند...
یاتارو تانیگاوا، یک قاتل یک چشم، رئیس یاکوزا، گومیو کیوئومون را با مهارت خود تحت تأثیر قرار می دهد. گومیو تانیگاوا را به عنوان محافظ خود یا یوجیمبو استخدام می کند تا از او در طول درگیری بین قبیله ای محافظت کند...
یک کارآگاه اهل اوکیناوا علی رغم دستور رئیسش بروی پرونده قتلی در توکیو تحقیقات میکند و از کار کنار گذاشته میشود ولی بزودی متوجه میشوند که این کارآگاه خیلی بیشتر از آنها درباره این پرونده میداند ...
هنگامی که یک پلیس به یک منطقه جدید منتقل می شود، واضح است که اوباش یاکوزاهای منطقه فقط با یک پلیس دیگر سر و کار ندارند. پلیس به دنبال نتایج است و از خشونت برای به دست آوردن نتیجه مصون نیست. با این حال، مسائل به سمت دیگری می رود، زیرا پلیس ماهیت اهداف خود را با همکاران خود در کنار هم قرار می دهد...
در میان رونق اقتصادی پس از جنگ ژاپن، جناح های یاکوزا در اوزاکا برای بقا می جنگند، زمانی که بزرگترین سندیکای جنایتکار ژاپن قصد دارد یک سیطره خصمانه را در دست بگیرد...
یک کاپیتان سابق پلیس گروهی از قاتلان مرگبار را برای حذف یاکوزاهای فاسد و مافیایی استخدام می کند. اولین کار آنها رهگیری یک کیف از گروهی است که مواد مخدر قاچاق می کرد....
بونتا سوگاوارا میوشی ، قاتل خردهپا باند یاماموری است که به زندان فرستاده می شود. در این راستا اعضای خانواده در حالت آشفتگی سعی می کنند قدرت را از رئیس بگیرند...
کوریو لی یک حلقه قاچاق دیگر را بررسی می کند که این بار شامل الماس های کاشته شده می شود. او که با جنگجوی مرموز تسوباکی متحد می شود، یک بار دیگر مهارت های جنگی خود را برای از بین بردن دور دیگری از افراد بد فرا می خواند...
رئیس یاکوزا، شوزو هیرونو، باید با احتیاط اتحادهای خود را انتخاب کند زیرا وابستگیهای خانوادههای گانگستری محلی به شدت ناپایدار هستند و باعث تشدید تدریجی درگیریهای باندها میشوند...
پس از اینکه یک گروه ناامید از سربازان سابق و قماربازان در یک مبارزه مشت زنی در گینزای اشغالی با هم ملاقات می کنند، تصمیم می گیرند محله را متعلق به خود کنند...