یک سری نقاشیهای گل در نزدیکی قربانیان قتل در اطراف شهر پیدا میشوند، و محققان را وادار میکند تصور کنند که گلهای به تصویر کشیده شده برای مواد مخدر به قربانیان استفاده میشود. در همین حال، یک "جذب کننده" جدید با توانایی صحبت با گیاهان ظاهر می شود...
"رینا تاکدا" که در نقش یک نینیجا زن به نام "Kisaragi" در این فیلم نقش آفرینی میکند ، در تلاش نجات گروهی از زنان که اسیر و بازیچه عده ای شده اند ، میباشد...
یک سامورایی مو نقره ای با نام ساکاتا گینتوکو به دنبال یک شمشیر افسانه ای می باشد ، که چند وقتی است گم شده است . در همین حین دوستان گینوتوکو کاگورا و شیمورا به دنبال یافتن ردپایی از فردی به نام کوتارو می باشند ...
افسانه دانه سیب: رستاخیز ماشینها داستان این پویانمایی ژاپنی دنون نوت (به انگلیسی: Deunan Knute)، یکی از اعضای «E.S.W.A.T» عضو حفاظت از اُلیمپیوس (به انگلیسی: Olympus) شده و بهمراه همکار و دل دادهاش بریاریوس (به انگلیسی: Briareos) در این نیروی ویژه خدمت میکنند و هر وقت دردسری پیش میآید، فراخوانده میشوند. در این حین، عضو جدیدی به نام ترئوس (به انگلیسی: Tereus) به گروهشان میپیوندد و دوستی این دو را به چالش میکشد…
ژاپن، سال ۲۰۷۷٫ یک مامور مونث با نام “وکسیل” به توکیو اعزام می شود تا درباره گسترش تکنولوژی رباتیک توسط ژاپنی ها که به وسیله سازمان ملل ممنوع اعلام شده تحقیق کند…
لوفی و خدمه او به سرزمینی به نام آلاباستر سفر می کنند که توسط یک جنگ داخلی ویران شده است. آنها با یک کاربر قدرتمند میوه شیطانی به نام کروکودایل می جنگند و...
"کریشنا مورتی" یکی از نویسندگان برجسته، دنیا را همانند یک پاندول ساعت می داند که این پاندول در حال نوسان است. اگر " سمت راست" گذشته باشد، "سمت چپ" آینده است و میان این دو زمان "حال" او اعتقاد دارد، هر چیزی که در ذهن ما است، گذشته مرده است، حتی خود فکر هم گذشته است. که داستان این انیمیشن هم مرتبط با این موضوع است.
در سال 1909 عده ای برای کشتن فرماندار چین تلاش میکنند اما با شکست مواجه میشوند همچنین در این همین سال مسیر تاریخی چین عوض میوشد، حال 2 مامور پلیس باید رابطه این اتفاق را پیدا کنند...
در حالی که پرندگان غول پیکر در سطح جهان در پرواز اند و وفاداریشان را به "گامرا" ثابت می کنند، در یک روستای کوچک ژاپن، یک زن ژاپنی راه گرفتن انتقامش را پیدا می کند...
در جنگ جهانی دوم خانواده ی سِیتا و خواهر سه سالهاش ستسوکو در کوبه ساکن هستند. پدر افسر نیروی دریایی است و مادر ناراحتی قلبی دارد. در یکی از بمبارانها، مادر پیش از بچه ها به پناهگاه می رسد و طی بمباران پناهگاه، بشدت میسوزد و می میرد. حالا، نگهداری ستسوکو به عهده ی سیتا است. آنها نزد یکی از اقوام دور خود میروند، ولی زن خانه ، پس از مدتی با سنگدلی با آنها رفتار میکند و دو بچه تصمیم میگیرند…
ایزوکو "دکو" میدوریا و دانش آموزان همراهش در کلاس 1-اِی از دبیرستان قهرمانانه یو اِی انتخاب شدن تا در یک برنامه امنیتی در جزیره نابو شرکت داشته باشن. برای کسب تجربه بیشتر و تقویت کردن مهارت هاشون، قهرمانان با خدمات کوچک و کمک به مردم در امور روزمره شروع به فعالیت میکنن.
یک ویروس کشنده به نام مدوزا در سراسر جهان همه گیر میشود. به منظور فرار از این ویروس کشنده تعداد انگشت شماری از مردم انتخاب می شوند و در کپسول هایی به منظور درمان در آینده قرار داده می شوند. "کازومی" یک دختر جوان یکی از ۱۶۰ نفری است که برای این منظور انتخاب شده و در داخل یک قلعه باستانی به خواب مصنوعی درون کپسول ها فرو برده میشود و...
میچیرو آماتسوکی 20 ساله به خاطر تغییر شغلش به توکیو نقل مکان کرده. اون تصمیم میگیره که در یک خانه مشترک زنانه به نام "خانه هارونو استلا" زندگی کنه که در افرادی در سنین و اهداف مختلف زندگی میکنن. اونجا وقتی که از الکل و گوشتای خوشمزه پر باشه خیلی خوش میگذره!!!
کاشو مینادوکی، پسری از یک سلسلۀ دراز از شیرینیپزهای ژاپنی، برای باز کردن شیرینیپزی خودش، لا سولِیل، خانهش را ترک کرد. زمانی که بار و بندیلش را باز میکرد، دو دختر گربهای (نِکو) که خانوادهاش بزرگ کرده بودند را دید که در جعبهها پنهان شدهاند: چوکولا و وانیلا. ابتدا خواست برشان گرداند ولی در آخر به خاطر التماسهایشان تسلیم شد. حال آنها با هم لا سولِیل را میگردانند. روزی زمانی که چوکولا برای خرید بیرون رفته بود، آشپزخانهای را میبیند. داستان با رویاروییشان شروع میشود...
«لبخند در انتهای راهرو» با داستان فوجیتو چیوکی شروع میشه، دختر جوانی که دوست داره در آینده مدل بشه و پدرش صاحب یک آژانس مدلینگ تازه تاسیس شده به نام مایل نایژه. از زمان کودکی، رویای چیوکی این بوده که ستاره ی آژانس پدرش باشه و در هفته ی مد پاریس شرکت کنه. با صورتی زیبا و محیطی غنی، اینطور بنظر میرسید که اون در مسیر درستی برای رسیدن به آرزوش باشه، ولی اون خیلی زود در مقابلش مانع غیر قابل عبوری رو پیدا میکنه وقتی که رشد قدش بعد از 158 سانت متوقف میشه؛ قدی که برای یه مدل حرفه ای خیلی کوتاهه. هرچند که برخلاف گفته ی بقیه که میگفتن امکان نداره چیوکی به باور به خودش ادامه داد، ولی وقتی که چیوکی وارد سال آخر دبیرستان شد کم کم اراده اش رو از دست داد. و این همون موقعی بود که چیوکی با سومورا ایکوتو ملاقات میکنه، یه همکلاسی کسل کننده با استعدادی شگفت آور برای طراحی لباس، که اون هم داره کم کم به این تصمیم میرسه که بخاطر شرایط نامساعدی بیخیال آرزوش بشه. اونها باهم دیگه ماجراجویی غیر ممکنی رو برای رسیدن به آرزوهاشون آغاز میکنند.
"کاروتا" یک بازی کارتیه که در اون شرکت کننده ها باید با به خاطر سپردن شعرهای نوشته شده روی کارتها، با سرعت زیاد و با عکس العمل مناسب، کارت مورد نظر رو بردارند. در نتیجه علاوه بر حافظه ی قوی، انعطاف بدنی هم نقش موثری در این بازی داره.بزرگترین رویای دختری به اسم “چیهایا” اینه که روزی خواهر بزرگترش رو به عنوان بهترین مدل ژاپن ببینه. اما یک روز پسری به اسم “آراتا” به اون میگه که، رویای هر فرد باید برای خودش باشه و هر کس برای رسیدن به رویای خودش باید تلاش کنه. “چیهایا” که از انعطاف بدنی خوبی برخورداره، متوجه میشه که به بازی “کاروتا” علاقه پیدا کرده و به همراه “آراتا” و دوست قدیمیش “تایچی” سعی میکنه توی این بازی پیشرفت کنه.