این فیلم زخم های جنگ، محدودیت های عشق و نیاز به بخشش را بررسی می کند. ریکیچی مایومی، مردی غمگین و پریشان، پنج سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، شغل جدیدی پیدا میکند، جایی که برای دیگران نامههای عاشقانه مینویسد...
ماجرای این فیلم دربارهی گروهی از تبهکاران آمریکایی است که می خواهند به سلولهای گودزیلا دست یابند. آن ها موفق می شوند سلول را از یک دانشمند ژاپنی بدزدند، اما ناخواسته باعث کشته شدن دختری وی نیز می شوند. دانشمند برای گرفتن انتقام سلول های گودزیلا و یک گیاه را با هم ترکیب کرده و هیولایی به نام "بیولانته" را خلق می کند...
سه داستان کوتاه از داستان های ایچیو هیگوچی. در اولی ، یک زن جوان پس از یک ازدواج مقدماتی توسط خانواده اش پست می شود. مورد دیگر معضلات و مشکلاتی است که یک خانواده ثروتمند یک نوکر جوان را استخدام می کنند . داستان آخر از روسپی و امیدهای او برای یافتن زندگی جدید را روایت می کند...
در یک منطقه حومه توکیو."مینورو" و "ایسامو"پسران "خانواده هایشی" وقتی می بینند همسایه شان تلویزیون دارند و آنان ندارند.نزد مادرشان "تامیکو" و پدرشان "گیتارو" گله می کنند.پدر معتقد است که انان زیاد حرف می زنند و "مینورو" پاسخ می دهد که بزرگترها هم همین کار را می کنند و عبارتهای روزانه ای چون "صبح بخبر" و "روز خوبیه" را مکرر و بیهوده به کار می برند.بچه ها با هم عهد می کنند که سکوت اختیار کنند و این امر موجب اختلال در روال روزمره زندگی و سوتفاهم های در میان آشنایان می شود.سرانجام "گیتارو" یک دستگاه تلویزیون می خرد و بچه ها روال زندگی قبلی شان را از سر می گیرند و با پدر مادر آشتی می کنند.
کیوشی" مرد جوانی است که با زنان مانند یک وسیله رفتار می کند. او با زنی به نام "ماکوتو" آشنا می شود. با وجود رفتار نه چندان خوب با یکدیگر، آنها با هم یک رابطه دوستانه را آغاز می کنند و...
موهی شمشیربازی سرگردان است. او به شهر اوزاکا می رسد ، جایی که قبیله تویوتومی او را می پذیرد و به شجاعت و مهارت های جنگ او اعتماد می کنند. هنگامی که قلعه اوزاکا توسط ارتش محاصره می شود ، مهارت های او به چالش کشیده می شود و...
دوستان یک مرد تاجر معمولا برای گرفتن راهنمایی درباره ازدواج و روابط عاشقانه به او مراجعه می کنند.او همیشه در مواقع نیاز توانایی دادن راهنماییهای درست را دارد.اما وقتی راهنماییهای او راجع به دختر بزرگش و ازدواج او می شود همه چیز تغییر می کند...
یک کهنه سرباز ژاپنی که پس از جنگ دچار مشکلات روانی شده به جزیره پوشیده از برف کامدا سفر می کند، جائی که درگیر یک مثلث عشقی با بهترین دوست و زنی بدنام می شود...
پس از نبردی با تبهکاران رقیب، یک گنگستر خرده پا توسط دکتری الکلی معالجه می شود. دکتر بیماری سل مرد را تشخیص داده و او را متقاعد می کند درمانش کند. آن دو از رابطه دوستانه خود لذت می برند تا اینکه رئیس سابق مرد از زندان آزاد می شود...