دو برادر پس از مرگ پدرشان متوجه میشوند که او به طور کامل غایب نیست. تلاش آنها برای برگزاری مراسم خاکسپاری مخفیانه منجر به آشوب میشود و آنها را وادار میکند تا با رابطه سرد خود و یاد پدرشان دست و پنجه نرم کنند.
پنج کوهنورد جوان و راهنمای تورشان برای یک ماجراجویی آخر هفته راهی تپههای «کولیمالای» میشوند. آنها با وجود هشدارها، وارد یک منطقه ممنوعه شده و ناخواسته قدم به قلمرو یک روح خبیث میگذارند، روحی که تمام هم و غم خود را برای ایجاد ویرانی در زندگی آنها گذاشته است. آیا آنها از حملات بیامان و رویارویی وحشتناک با نیروی ماوراءالطبیعه در جنگلهای تسخیرشده جان سالم به در بردند؟
تابال کارتی صاحب یک فروشگاه الکترونیک در شهر زادگاهش آیامپالایام است. یک مرد به نام ساتایکاران در رویای کارتی ظاهر میشود و نام کسی را میگوید که به زودی میمیرد. هر چه ساتایکاران بگوید واقعیت میشود. خواهر کارتی همیشه در پیشنهادات ازدواج با مشکل روبرو شده . سرانجام آنها برای او دامادی پیدا میکنند که او علاقهمند به ازدواج با اوست. اما این بار ساتایکاران در رویای کارتی می گوید که برادرزادهاش میمیرد، کارتی باید برادرزادهاش را نجات دهد. او بعداً متوجه میشود که ...