بعد از اینکه میرا از مشکلات آشوین آگاه میشود و او را ترک میکند، آشوین که یک فیلمساز است، تمام درد و رنج خود را در قالب یک فیلمنامه تخلیه میکند. هنگام ارائه این فیلمنامه، با خودش فکر میکند که آیا واقعاً چنین پایانی را برای داستان زندگی واقعیاش میخواهد.
مادری که تازه زایمان کرده و به اختلال شخصیت مرزی (BPD) مبتلاست، باور دارد که نوزادش بعد از تولد عوض شده است. در حالی که دیگران به او شک دارند، همسرش که یک معتاد بهبودیافته است، برای یافتن فرزند واقعیشان پیش از آنکه زمان از دست برود، تلاش میکند.
آرویند از همان بدو تولد، دو فرشته نگهبان داشت که او را همراهی میکردند. اما این آرامش و سعادت چندان دوامی نیاورد. اشتباه یکی از این فرشتگان، سرنوشت آرویند را دگرگون کرد و باعث شد او به طرز غمانگیزی و زودهنگام از دنیا برود.
یک راننده از جانبازان سرسخت لرد ویناگار است. در حالی که او فردی به شدت مذهبی است، در زندگی روزمره خود بی وجدان است. یک روز متوجه می شود که دیگر نمی تواند خدای مورد علاقه اش را ببیند...
مامور سابق Akhilan پس از اینکه متوجه می شود یک تروریست با نام مستعار Love پس از 4 سال وارد مالزی شده، دوباره وارد میدان نبرد میشود. این تروریست دارویی همراه خود دارد مشابه دارویی که هیتلر برای ساخت ابر سرباز ها در جنگ جهانی دوم از آن استفاده میکرد...
چاندرو، مردی بیکار، پس از مخالفت پدر دوست دخترش با رابطه آنها، قول می دهد که شغلی پیدا کند. خوشحالی او از یافتن شغل زمانی پایان می یابد که به دلیل حمل مواد مخدر دستگیر می شود...
در حالی که سینو برای نجات رستوران خانواده اش تلاش می کند ، عاشق مدهوی بازرس بهداشتی که مشتاق تعطیل کردن آنجا است ، می شود. وقتی برادرش از زندان آزاد می شود همه چیز پیچیده تر می شود....
وارون یک طراح بازی ویدیویی در انگلستان است. او پس از آنکه پدرش وینودهان در پرونده دارایی های غیر قانونی زندانی شده است تا زمان بازگشتش او را به عنوان وزیر موقت ایالت تامیل منصوب می کند. وارون هیچ ایده ای برای ساماندهی تامیل ندارد، به هیمن دلیل در اتاقش مشغول ساخت بازی ویدئویی می شود تا اینکه شورشی وحشتناک در شهر رخ می دهد. او اهمیت این پست را می فهمد و متوجه می شود چقدر حزب مخالف در تامیل مشغول فعالیت اند...