ایزایا هیوارد پس از یک دهه به برادوی بازمیگردد، اما در یافتن کارگردان با چالشهایی روبرو میشود. او یک نمایش موزیکال کریسمس را نجات میدهد و عشق، خانواده و دوستی را به عنوان بزرگترین هدایای تعطیلات کشف میکند. او دوباره به خانواده و دوستانش میپیوندد.
دو دوست صمیمی، ناومی و لیز، برای تعطیلات به خانه برمی گردند و هر دو با عشق دوران دبیرستان خود، کریس سیلور، دوباره ارتباط برقرار می کنند. این موضوع باعث می شود که آنها وارد یک مثلث عشقی شوند...
دو دوست به نام های بارِت و جک، زمانی که دوستانشان از آنها می خواهند تا بهترین مرد و ساقدوش باشند، متوجه می شوند که ممکن است با هم هماهنگ تر از آن چیزی باشند که تصور می کردند...
هنگامی که نامزد فرانچسکا "فرانکی" کوئین، بازپرس خصوصی به قتل می رسد، خواهرش او را استخدام می کند تا قاتل را پیدا کند. فرانکی باید با وین، کارآگاه محلی که به این پرونده منصوب شده، کار کند...
ایزابل گری به همراه دوست پسرش تصمیم میگرند کتاب داستانی در مورد کریسمس بنویسند که شامل یک کلبه پوشیده از برف در شمال غربی و همچنین سنت های قدیمی تعطیلات کریسمس باشد اما بین آنها اختلاف نظراتی پیش می آید...
وقتی دو برادر دردسرساز با حیلهگری وارد یک اردوگاه تابستانی ایدهآل میشوند، خودشان را در راس یک کلبه پر از پسرهای بینظم و وارفته مییابند که قصد دارند همه قوانین را زیر پا بگذارند. اما دردسر واقعی زمانی شروع میشود که آنها به طور تصادفی طلسمی را فعال میکنند که باعث میشود داستان زامبی آتشنشانی به واقعیت تبدیل شود.