ایزایا هیوارد پس از یک دهه به برادوی بازمیگردد، اما در یافتن کارگردان با چالشهایی روبرو میشود. او یک نمایش موزیکال کریسمس را نجات میدهد و عشق، خانواده و دوستی را به عنوان بزرگترین هدایای تعطیلات کشف میکند. او دوباره به خانواده و دوستانش میپیوندد.
مردی که شغلش خرید و فروش ملک است، بعد از اینکه دوست تبهکار قدیمی اش دوباره پیدا می شود و به او پیغام خطرناکی می دهد، مجبور می شود به زندگی خلافکاری خود برگردد. از طرفی، برادر خلافکارش هم او را تعقیب می کند و او باید با گذشته ی تاریک خود روبه رو شود.
جوردین پس از چندین شکست به خانه باز میگردد و در جشن سالانه شهر با پسری آشنا میشود، اما قبل از اینکه نام او را بفهمد، در میان جمعیت سانتاکلوزها از هم جدا میشوند....
جولی ریورز پس از تلاش برای تشکیل خانواده، باردار می شود و با شوهرش به خانه جدیدی نقل مکان می کند. به او توصیه شده که استراحت اجباری در رختخواب داشته باشد، اما او شروع به دیدن اتفاقات شبح وار در سراسر خانه می کند...
جرقهها بین مدیرعامل جدید یک شرکت شیرینی پزی در شهر کوچک و صاحب یک نانوایی محلی به پرواز در میآیند که آنها سعی میکنند یک دستور غذای مخفی دزدیده شده را بازسازی کنند....
لینا کلامر، دختر گم شده کیتی مائورووا و ریچارد مائورووا، زنی است که پس از جعل هویت به عنوان «استر» از کمکاری هیپوفیز رنج میبرد. ریچارد متقاعد میشود که این دختر او نیست، در حالی که کتی با این باور مخالف است که شوهرش از پارانویا و توهم رنج میبرد. لینا سعی میکند آنها را از هم جدا کند و باعث ایجاد مشکلات اساسی برای خانواده میشود. اما این زوج سریعاً به گذشته تاریک و تاریخ قتلآمیز لینا پی بردند و او را تهدید کردند، لینا خشمگین میشود و «اولین قتل» خود را انجام میدهد...
پشت زندگی حرفه ای درخشان دبورا گرین و زندگی عالی با همسری دوست داشتنی و دو دختر زیبا، نارضایتی آزاردهنده ای نهفته است. مشکلات گرین در یک آتش سوزی فاجعه بار به هم پیوند میخورد که هر چیزی را که دوست دارد را تهدید می کند...
مردی معمولی که سفری لوکس به عنوان هدیه دریافت میکند، به اشتباه به عنوان یک ثروتمند شناخته میشود. در این سفر، او با سرایدار هتل که زنی زیبا و مهربان است، آشنا میشود و بین آنها عشقی پدید میآید. اما آیا این عشق زمانی که زن حقیقت را در مورد وضعیت مالی او بفهمد، همچنان پایدار خواهد ماند؟
سالها لوسی در شهر کوچکش نقش بابانوئل را بازی میکرد. همانطور که او آرزوی یک دختر کوچک را برای "کریسمس مانند گذشته" برآورده می کند، او به طور غیرمنتظره ای متوجه می شود که آرزوهای خودش محقق می شود....
پس از فوت عمه دی، مغازه شیرینیفروشی او به طور مساوی بین خواهرزادهاش مگی و دکس، کشاورز شربت افرا، تقسیم میشود. مگی و دکس با دنبال کردن نامههایی که دی از خود به جا گذاشته، در جریان فستیوال شیرین پاییز، راز این تصمیم را فاش میکنند.
وقتی روزنامه نگار جولیا برای یافتن الهام به خانه برمی گردد ، متوجه می شود که دوست دوران کودکی اش یک پیچ و خم بزرگ برفی ساخته است که او را وادار می کند تا راهی برای عشق واقعی پیدا کند...
این سریال درام و علمی تخیلی، داستان مردمان شهری را دنبال میکند که در بالای "لوپ" در حال زندگی هستند. در این بین ماشینی برای حل کردن معماهای دنیا ساخته شده و چیزهایی را که پیش از این غیر ممکن بوده را ممکن میسازد. در این سریال رازآلود و عجیب، داستان افراد مختلف شهر روایت میشود