Lukasz Simlat

چهار فرد الکلی که مشروبات الکلی قاچاق را در لهستان جابه‌جا می‌کنند، درمانگر خود را می‌ربایند. یک مامور گمرک همزمان به دنبال این محموله غیرقانونی است. اوضاع در طول این سفر پرخطر پیچیده‌تر می‌شود و از کنترل خارج می‌شود.

پس از گذراندن یک شب با هم، یک معلم تنها و یک فروشنده مواد مخدر دوباره گرد هم می آیند تا یک تصمیم مهم زندگی در مورد آینده خود بگیرند...

جوزف کنراد و سه هنرمند رسواگر دیگر، بعد از یک مهمانی وحشیانه، با جسد مردی روی مبل از خواب بیدار می‌شوند. آنها هیچ ایده‌ای ندارند که او کیست، چرا مرده است یا چرا ژاندارم در می‌زند...

وقتی یک همکار کینه توز تحویل یک پیک را خراب می کند، او و یک مشتری باید برای برگرداندن هدایای کریسمس به گیرندگان مورد نظرشان مسابقه دهند...

پس از بالا رفتن از کوه برود پیک، "ماچی بربکا" متوجه می شود که سفر او به قله ناقص است. 25 سال بعد، او تصمیم می گیرد تا کاری را که شروع کرده به پایان برساند...

پسری 14 ساله متوجه می شود که به دلیل کاهش شنوایی به اشتباه اوتیسمی تشخیص داده شده است. با حمایت والدینش و کاشت شنوایی، او استعداد خود را به عنوان یک موسیقیدان کشف می کند...

اتفاقی از گذشته سرنوشت سه دوست را از هم جدا می کند چراکه به طور غیرمنتظره ای در زندگی دیوید، مجددا سر و کله ی ماتئوس باناسیوک پیدا می شود...

ژنیا، یک مهاجر روسی زبان از شرق به عنوان یک ماساژور در لهستان کار می کند و تبدیل به چهره ای شبیه گورو در جامعه ثروتمندی از مشتریانش می شود...

پس از دو سال ناپدید شدن، آلیچا با وجود اینکه هیچ خاطره ای ندارد، دوباره با پدر و مادر، شوهر و پسر کوچکش ملاقات می کند...

مردی به قتل می رسد، اما فرد مسئول از کشف و دستگیری خودداری می کند. چند سال بعد یک بازرس پلیس مظنون می شود که او شواهدی را در کتاب تازه منتشر شده ای با عنوان "آموک" پیدا کرده است....

به نظر می رسد قتل یک محکوم در بازداشت با اتفاقات تاریک و مرموز دو سال پیش مرتبط باشد...

لهستان، سال 1990. چهار زنِ به ظاهر خوشحال با سنین متفاوت تصمیم میگیرند تا یکبار برای همیشه زندگیشان را تغییر دهند و خواسته هایشان را به تحقق برسانند...

دو خواهر کاملاً متفاوت که با هم رابطه خوبی ندارند، باید دور هم جمع شوند و با بیماری مادرشان روبرو شوند...

یک قاتل محکوم به آزادی مشروط می رود و از همان دادستانی که قبلاً او را به زندان فرستاده بود، پیشنهاد سودآوری دریافت می کند...

در سال ۲۰۰۴ و در عملیات آزادی عراق ، نیروهای شیعه عراقی به رهبری ” مقتدی الصدر ” عملیات ویژه ای را ترتیب میدهند و در حین این عملیات ۴۰ تن از نیروهای لهستانی و ۴۰ تن از نیروهای بلغاری محاصره میشوند و فقط به اندازه ۲۴ ساعت غذا همراه دارند و باید قبل از اینکه از گرسنگی بمیرند ، از آن جهنم خارج شوند …

مارتا 37 ساله ازدواج می کند و می خواهد بچه دار شود. اما رابطه سمی او با مادر زورگو از بسیاری جهات زندگی او را پیچیده می کند.

داستان یک کشیش کاتولیک بنام آدام که عقاید متفاوتی درباره خدا دارد و در روستایی در لهستان زندگی میکند ...

دکتر موفقی به نام آرتور پلانک ، همسرش کلارا و دوتا بچه هاش دنبال پناهگاهی بخاطر حمله آلمان به لهستان میگردند . آنها در مزرعه ی امیلیا خانه ی امنی میابند ، خاربارفروش محله که ...

دزدی که اخیراً از زندان بیرون آمده، نامزد کرده است تا «بانوی ارمینه» لئوناردو داوینچی را بدزدد اما ...

"دانیل" تحول معنوی را در یک بازداشتگاه تجربه می کند. اگر چه سابقه کیفری وی مانع از ورود وی به حوزه های روحانی می شود، اما او قصد ندارد از رویای خود دست بکشد و تصمیم می گیرد که از یک کلیسا در یک شهر کوچک شروع کند ...

در اوایل دهه هشتاد میلادی، در یک شهر کوچک لهستانی، دو قتل رخ می دهد. نحوه رسیدگی پلیس به این پرونده باعث ایجاد شک در دو روزنامه نگار می شود. این دو روزنامه نگار تحقیقات خود را آغاز می کنند و سرنخ هایی را کشف می کنند که نشان می دهد این قتل ها ممکن است به یکدیگر مرتبط باشند.