یک زوج جوان پس از یک سرقت ناموفق از قانون فرار میکنند و در یک شهر کوچک بیابانی پناه میگیرند. در این شهر، مردمان عجیب و غریب و وسوسه یک سرقت نهایی، رابطه و زندگی آنها را تهدید میکند...
کارآگاه باب هایتاور با در دست گرفتن امور به دست خود، سعی می کند به یک فرقه شیطانی نفوذ کند تا دختر ربوده شده خود را نجات دهد و انتقام قتل همسرش را بگیرد...
یک مرد جوان هندی در سال 1970 به آمریکا می آید تا تبدیل به یک مهندس موفق شود، اما زمانی که در کارش شکست میخورد با گروهی نچندان جالب دوست میشود تا توجه عشق دوران کودکی اش را به خود جلب کند...
داستان فیلم زندگی پیچیده ی چندین خانواده را به صورت کمدی نشان می دهد ، مانند پدری که تبدیل به یک قاتل زنجیره ای شد و یا قتل هایی عجیب و غریبی که طی مصرف ماری جوانا انجام شد و ...
تامی که بهتازگی بازیگر نمایش محبوب کودکان "هیولاهای اسرارآمیز کاپیتان مایک" شده، در کمال ناباوری کشف میکند که هیولاهای نمایش، جلوههای ویژه نیستند و واقعیاند! اوضاع زمانی پیچیدهتر میشود که ملکه مارا، مالک اصلی و شرور این هیولاها، برای پس گرفتن آنها به زمین بازمیگردد.
داستان این سریال در مورد جوانی به نام "جاش" می باشد که زندگی بسیار خسته کننده ای دارد و زمانی که کار نمی کند، زمان زیادی را صرف بازی های ویدئویی می کند. زمانی که تمام دنیا در یک بازی کم آورنده اند و فکر می کنند قابل شکست دادن نیست، او این بازی را شکست می دهد و در آن پیروز می شود. پس از شکست این بازی، افرادی مرموز از آینده ظاهر می شوند. آن ها باعث شده اند تا دنیا را خطری بزرگ تهدید کند و تنها کسی که آن را می تواند نجات دهد، "جاش" است. "جاش" با استفاده از سفر در زمان، تیمی حرفه ای برای نجات زمین آماده می کند و داستان سریال آغاز می شود...
دختر جوونی به اسم جسی هست که بعد از اینکه توسط دوست پسرش بهش خیانت میشه میره تو اینترنت می گرده و می خواد به خونه پیدا کنه و اول خیال می کنه قراره با سه تا دختر زندگی کنه اما می بینه که سه نفر پسرن …
داستانِ این سریال مربوط به پزشک زنی با نام مایکلا کوئین است که نقش آن را جین سیمور بازی میکند. مایکلا پس از گرفتن تحصیلات پزشکی در بوستون به دهکدهای در کلورادو میرود و در آنجا به معالجه بیماران میپردازد در همین حین با خانوادهای صمیمی میشود پس از مدتی مادر آن خانواده بر اثر بیماری در معرض مرگ قرار میگیرد و در اواخر عمرش سه فرزندش را به مایکلا می سپارد تا از آنها مراقبت کند.