۲۰ سال پس از اتفاقات نسخه قبلی، مارک رنتون(ایوان مک گرگور) به اسکاتلند بازمی گردد تا دوباره با دوستان صمیمی اش، دنیل و سیمون کارهای خارق العاده ای انجام دهد و یک خانه برای زندگی اش راحت اجاره کند ولی اتفاقاتی که در طی این سال ها رخ داده است، همه چیز را خراب میکند و …
یک دلال حراج های هنری که با یک گروه خلافکار همدست است در حین سرقت دچار حادثه می شود. یک روانشناس وظیفه دارد تا با استفاده از هیپنوتیزم کاری کند تا او مکان نقاشی مسروقه گمشده را به یاد بیاورد و ...
زندگی یک پسربچه وقتی می فهمد که آخرین نفر از یک گروه از جنگجویان جاودانه است که زندگی خود را وقف مبارزه با نیروهای تاریکی کرده اند ، زیر و رو می شود ...
یک هتل کثیف در شهر بانکوک. «دافی»، مرد پریشان احوال و معتاد اسکاتلندی، نقشه ی یک جزیره ی رویایی را به جوانی امریکایی به نام «ریچارد» می دهد و سپس خودکشی می کند. «ریچارد» نیز به اتفاق یک زن و شوهر فرانسوی عازم پیدا کردن آن جزیره می شوند...
«رابرت» ( ایوان مک گرگور ) یک نظافتچی است که بعد از اینکه رئیسش او را اخراج کرده و یک روبات را جایگزین او می کند، تصمیم می گیرد دختر رئیسش، «کلین» ( کامرون دیاز ) را گروگان بگیرد و …
"مارک رنتن" (گره گور)، جوان زبر و زرنگ و باهوش و با مزه گاه کاملا بي خيال، "قهرمان" زمانه ي ماست. ماجراهاي "مارک" و دوستانش، جماعتي با مزه، دروغ گو، رواني، دزد و معتاد که به گونه اي ناگزير، به سوي خود ويران گري پيش مي روند، نمايان گر از هم فروپاشي دوستي و رفاقت شان است.
«الکس» (مگره گور)، «ديويد» (اکلستن) و «جوليت» (فاکس)، در يک آپارتمان مشترک در ادينبرگ زندگي مي کنند. آنان براي کمک خرج، مستأجر چهارمي را براي اتاق اضافي آپارتمان مي پذيرند. اما خيلي زود اين مستأجر را که در اثر تزريق مواد مخدر مرده، در اتاقش پيدا مي کنند؛ در حالي که چمداني پر از پول نيز در اتاق است...
با اوج گیری جنگ سرد، قاچاقچی که تبدیل به جاسوس می شود، هری پالمر، خود را در مرکز یک ماموریت مخفی خطرناک می بیند، که در آن باید از پیوندهای خود برای یافتن یک دانشمند هسته ای گمشده بریتانیایی استفاده کند.