خواننده متکبر "گری میچل" از تمدید قرارداد رادیویی خود امتناع می کند. به همین دلیل "داگ بلیک" تصمیم می گیرد شخص جدیدی را برای جایگزین کردن او پیدا کند و...
در شرایطی که زن و شوهر نسبت به وفاداری یکدیگر مشکوک هستند، سوتفاهم های رمانتیک بیشتر پیش می ایند. همچنین یک خواننده کلوپ های شبانه با هویتی جعلی وارد سفری دریایی می شود...
در بحبوحه انتخابات سیاسی، یک شاهزاده بالکانی برای مشاهده زندگی "روزمره" به شهر نیویورک می آید، جایی که با یک راننده تاکسی دوست شده و عاشق دوست دخترش می شود...
"وودرو ترواسمیت" که پس از ابتلا به تب یونجه از نیروی دریایی مرخص می شود، احساش شکست کرده و به زادگاه خود باز نمی گردد. او در میان غم و اندوه، با گروهی تفنگدار آشنا می شود که او را تشویق می کنند به خانه بازگردد و به مادرش بگوید در جنگ مجروح شده و با سربلندی به خانه بازگشته است...
یک مخترع به مقداری پول احتیاج دارد تا ایده بزرگش را عملی کند. همسرش که عاشق اوست تلاش میکند با طلاق دادن او و ازدواج کردن با یک میلیونر این پول را جور کند.
بیلی و کانی مجبور میشوند , بخاطر سگ شان از آپارتمان خود در منهتن نقل مکان کنند و در این بین کانی پیشنهاد می دهد که یک خانه ویلایی در پنسیلوانیا را خریداری کنند و ...
“سالیوان” کارگردان ساده لوحی است که تصمیم می گیرد فیلمی درباره مشکلات انسان های فقیر بسازد. به همین دلیل او در لباس یک دوره گرد به راه می افتد تا درس های درباره زندگی بگیرد که باعث بیداری او می شود …
"مرد بزرگ" قصد دارد داستان یک فیلم را به یک استدیو فیلمسازی بفروشد.در طول مسیر او توسط چند پسر مورد بی احترامی قرار گرفته،به خاطر یک زن کتک می خورد و توسط یک پیشخدمت مورد سوء استفاده قرار می گیرد...
"اگبرت سوسه" که از طرف خانواده دستکم گرفته می شود،برای جایگزین شدن با یک کارگردان الکلی استخدام شده،سپس یک سارق بانک را دستگیر کرده و به عنوان نگهبان در بانکی که نامزد دخترش تحویلدار آن است استخدام می شود...
یک کارمند دفتری دوست دارد وارد یک مسابقه شده و با برنده شدن مقدار زیادی پول به دختری که دوست دارد ازدواج کند.برخی از همکاران او به منظور شوخی تلگرافی با مضمون اینکه او برنده مقدار زیادی پول شده برایش ارسال می کنند و...
"تونی" در ارتباط با نامزدش "آماندا" دچار مشکل است. به همین دلیل او را قانع می کند تا به دیدار دکتر برود. پس از اتفاقاتی عجیب، او عاشق "دکتر فلگ" می شود و ...
میلیونر امریکایى ، « مایکل براندن » ( کوپر ) آن قدر شیفتهى زندگى زناشویى است که تا به حال هفت ازدواج را پشت سر گذاشته است . « براندن » در سفرى به ریویرا با دخترى فرانسوى به نام « نیکول » ( کلبر ) آشنا مىشود که به خواستگارى او جواب رد مىدهد. اما واکنش « نیکول » ، « مایکل » را به هشتمین ازدواج خود بیشتر راغب مىکند.