لس آنجلس، سال ۱۹۴۷، به نظر همه جا آفتابیست اما در حقیقت دود باعث ایجاد مه میشود، مهی که نه فقط ریه ها بلکه چشم انسان ها را هم کور کرده به خصوص چشمان رونالد دریک که یک کارآگاه هست، شهر به دست پلیس فاسد اداره میشود و خوب و بد دیگر سیاه و سفید نیست
یک سوپراستار سینما که دوران اوجش به اتمام رسیده است، بایستی با روی جدید و نامرد زندگی خود مواجه شود. فیلم نه تنها در مورد کاهش محبوبیت ستارهها است بلکه نگاهی به پروسه دردناک پیری دارد......
داستان این فیلم در دههی 1980 در هند اتفاق میافتد. چیتی بابو یک مرد فقیر و بیگناه است که از ناشنوایی جزئی رنج میبرد. وی از طریق رساندن آب به زمینهای کشاورزی امرار معاش میکند. داستان فیلم از آنجایی آغاز میشود که برادرش تصمیم میگیرد تا علیه حاکم این روستا که سی سال است آنجا را اداره میکند، قیام کند. از طرفی دیگر ، چیتی بابو تنها نگران سلامتی برادرش است و کارهای زیادی برای حفاظت از وی انجام میدهد و…
پس از اینکه آتشی مرگبار، کلیسای سینت جیمز را نابود میکند، روسای دانشگاه هدلیف تصمیم میگیرند تا از این حادثه برای بیرون کردن جماعت وابسته به کلیسا به خارج از محوطه دانشگاه استفاده کنند و همین سبب میشود تا کلیسا مجبور به دفاع از حقوق خود شود و برادران دلسردی و ناامیدی را کنار هم میآورد که ...
یک دختر نوجوان در محله بروکلین به اندازه کافی مشکلات های زندگی بر رویش تاثیر گذاشته و بسیار سرسخت شده است او تصمیم میگیرد در مسابقات کشتی پسران شرکت کند، این تنها راه.. .
“جیل لوبو” دستیار ستاره هالیوود “هیثر اندرسون” است. پس از مرگ ناگهانی هیثر، کارآگاه “ادوارد آون” به جیل مشکوک میشود و اکنون جیل باید علاوه بر حل کردن معمای قتل رئیسش با مشکلات درونی خودش نیز مبارزه کند…
در آیندهای نزدیک ، یک خانوادهی نظامی به یک منطقهی ویژه نقل مکان میکنند تا ریک پدر خانواده بتواند در یک آزمایش بسیار پیشرفتهی تکامل ژنتیک انسان شرکت کند. اما…
پس از اینکه یک زوج روزنامهنگار دو غریبهی مرموز را به خانهی باصفا و صمیمی خود که در یک روستای خوش آب و هوا قرار دارد دعوت میکنند ، اتفاقات ترسناک و عجیب و غریبی رخ میدهد که…
بریل گاردنانت (Beryl Gardenant)، شمشیرزن میانسالیه که تو یه منطقه خلوت آموزشگاه شمشیرزنی داره و زندگی سادهای رو میگذرونه. یهو آلوشیا (Allucia)، شاگرد قدیمیش که حالا فرمانده شوالیههای سلطنتیه، سر و کلهاش پیدا میشه! زندگی بریل قراره یه دفعه عوض بشه! از زندگی شهری بگیر تا شاگردای قدیمی، دوستای جدید و دشمنای قوی. همهچیز براش یه کم زیاده. ولی با سالها تمرین، مهارتهای خفنی داره و بهش میگن «استاد شمشیرزن دورافتاده».
آزوزا آیزاوا، یه زن حقوق بگیر، خیلی ناگهانی و بر اثر کار زیاد می میره و خودشو در برابر فرشته ای میبینه که بهش اجازه میده تا توی دنیایی جدید و بعنوان یه ساحره ی فنا ناپذیر زندگی کنه، جایی که هر روزشو بخاطر پول و در عوض یه مسافرت ابدی، با کشتن هیولاهای اسلایمی سپری میکنه.ولی همون یذره تجربه ای هم که از کشتن اسلایم ها بدست آورده بعد از صدها سال روی هم جمع میشن و خیلی تصادفی میفهمه که سطحش به حداکثر خودش رسیده... با ترس از اینکه توانایی های بیش از حدش روی کارش تاثیر بذاره و به اون زندگی پر از فشار قبلی برش گردونه، تصمیم میگیره قدرتشو مخفی کنه تا همین زندگی آروم خودشو حفظ کنه. علیرغم تلاش های اون...
وقتی استوریبردهای چیکا هنرمند مشتاق مانگا رد میشود، او میزش را برای یک ماجراجویی رها میکند! او که با یک نظرسنجی عجیب و غریب در رسانه های اجتماعی مسلح شده است، سفری خود به خود را در مقصدهای تصادفی جمع آوری شده آغاز می کند. چیکا از اتفاقات خندهدار تا برخوردهای دلانگیز، الهامبخش، دوستی و خودش را کشف میکند، یک توقف غیرقابل پیشبینی در یک زمان.
پس از اینکه یک زندگی صادقانه به او خیانت کرد، لیام دوباره در یک امپراتوری بین ستارهای بزرگ متولد شد با یک هدف: بدترین ارباب کهکشان باشید. اما مهم نیست که او چقدر تلاش می کند تا یک ظالم باشد، نقشه های "شیطانی" او همچنان به صلح، رفاه و طرفداران ستایش می کنند. هرج و مرج کهکشانی، سحر و جادو و مکانیزم در این داستان خنده دار اشتباه ساخته شده از یک شرور است که نمی تواند جز تحت تاثیر قرار دادن او، منتظر باشد.
به شهر Maebashi، استان Gunma خوش آمدید. برای دانش آموز سال اول دبیرستان یوینا آکاگی، زندگی میانسالی او در لحظه ای که قورباغه ای مرموز به نام کروپ ظاهر می شود و از او می پرسد: "چرا جادوگر نمی شوی؟" در کنار آزو نیساتو، کیوکا کیتاهارا، چوکو میتسوماتا و مای کامییزومی، یوینا و دوستانش هیجان زده هستند تا رویاهای مردم را به عنوان جادوگران میباشی محقق کنند.
ماکو، یک دانشجوی سال اول دانشگاه که برای اولین بار به تنهایی زندگی می کند، در عشق خود به آشپزی و بازآفرینی غذاهای لذیذ در آشپزخانه کوچک خود آرامش پیدا می کند. خیلی خجالتی است که خودش بیرون غذا بخورد، وقتی به یک کلوپ غذاخوری میپیوندد، زندگی او تغییری خوشایند پیدا میکند. او در کنار دوستان جدید، سفری را برای کشف خود آغاز میکند و یاد میگیرد که نه فقط غذا، بلکه لذت غذای مشترک و خنده را بچشد.
سوفیا ریلر، یک نجیب ترسو، نعمت خدای گوریل را انتخاب کرد - قدرت رزمی نهایی. اکنون رویای او برای یک زندگی دانشجویی صلح آمیز از بین رفته است زیرا شوالیه های سلطنتی قدرت بی نظیر او را به خدمت می گیرند. سوفیا با شعبده بازی، زندگی شوالیهها و قدرت فوقالعادهاش، به سختی میآموزد که قدرت گوریل چندان ساده نیست.
در سیستم تجزیه و تحلیل مشیت رزمی، "COMPASS2.0"، قهرمانان در کنار شرکای انسانی در فضایی رویایی جمع می شوند. قهرمانان باید به مبارزه ادامه دهند تا انرژی کافی برای حفظ سیستم را تولید کنند. یکی از قهرمانان به نام 13 یک مزاحم است که از پیدا کردن شریک خودداری می کند. وقتی 13 تقریباً اخراج می شود، بازیکن جدیدی به نام جین موافقت می کند که به او بپیوندد. آیا آنها می توانند صلح را به دنیای #COMPASS2.0 بیاورند؟
در آکادمی خصوصی گلوریا، جایی که ستاره ها متولد می شوند، بتهوون یک مبارز بود، تا اینکه موسیقی او را انتخاب کرد. در دپارتمان معتبر موسیقی، هنرجویانی که با استعداد نوازندگان افسانه ای مطابقت دارند، هدایا و نام های خود را به ارث می برند. او که دستکشهایش را با ملودی معاوضه میکند، وارد دنیایی میشود که در آن نتها بیشتر از مشت ضربه میخورند، و مصمم به پیروزی در رقابت نهایی است.
موراتای خسته برای فرار از کار خستهکنندهاش، در یک استادیوم بیسبال در همان نزدیکی فرار میکند. در حالی که بازیها هیجانانگیز هستند، این روریکو، گیارویی است که به سردی آبجوی سرو میکند، اما مخفیانه یک معشوقه، او را نگه میدارد که برگردد. موراتا بهعنوان اولین مرتبهاش، گرمای پشت رفتار یخزدهاش را کشف میکند و برخوردهای خندهدار و دلگرمکننده آنها فضای سالن و شاید حتی قلبهایشان را روشن میکند.
زن جوانی که با تواناییهای شمنی زاده شده، اما از پذیرفتن اونها سر باز میزنه، سرانجام با این قدرتها مواجه میشه تا ارواح پلید رو از قصر چوسان بیرون کنه و عشق اول خودش رو نجات بده.
برای خیلیا، ازدواج یه هدف بزرگه، اما بهش رسیدن همیشه آسون نیست. این داستان، یه عده جوون رو تو ایتالیا کنار هم میاره که دنبال عشق واقعیان، ولی یه شرط داره: باید یکی رو به عنوان شریک انتخاب کنن که فقط بر اساس جوابای یه پرسشنامه سازگاری باهاشون جور دربیاد، تا شاید عشق زندگیشون رو پیدا کنن.
در این بازی پیچیده و چالشبرانگیز که «شیطان» برگزارکننده اونه، شرکتکنندهها یک هفته فرصت دارن تا بهعنوان باهوشترین بازیکن انتخاب بشن و جایزه بزرگ رو به دست بیارن.
در سال 198 دوران خورشیدی در توکیو، آتش نشانی ویژه با پدیده ای به نام احتراق خود بخودی انسان مبارزه می کند، که در آن انسان ها به جهنم های زنده ای تبدیل می شوند که "جهنمی" خوانده می شوند. برخلاف جهنمی هایی که اولین نسل از موارد احتراق خودبخودی انسان هستند، نسل های بعدی توانایی دستکاری شعله ها را حین نگه داشتن فرم انسانی دارند. شینرا کاساکابه، جوانی که توانایی مشتعل کردن ارادی پاهایش دارد و ردپای شیطان نامیده می شود، به جوخه مبارزه با آتش 8 ملحق می شود که از دیگر افراد استفاده کننده از شعله ها تشکیل شده و تلاش می کنند تا هر جهنمی که با آن مواجه می شوند را خاموش کنند. فرق های جهنمی را ساخته، شیرا شروع به پرده برداشتن از حقیقت درباره آتش مرموزی می کند که باعث کشته شدن خانواده اش در 12 سال پیش شده.