پس از یک برخورد فراموش نشدنی، یک فرد عاشق رمانتیک اما ناامید به یک برنامه روی می آورد تا مردی را که به تازگی با او آشنا شده است جستجو کند - اما آیا او واقعاً همان چیزی است که او به دنبالش است؟...
غذاهایی که بر اساس مواد غذایی بومی و پایداری تهیه میشوند، در اولویت قرار دارند. مدیران پروژه به زودی با مشکلاتی از تامین مواد اولیه گرفته تا پرسنل یک رستوران سطح بالا در مکانی که تنها 53 نفر در آن زندگی می کنند، مواجه می شوند...
آرت جانستون و پپه پنیا، رهبران حقوق مدنی، از طریق بار خود "سایدترک" و فعالیتهایشان، به جامعه خاص کمک کردهاند. فیلم مستندی درباره عشق و زندگی آنها ساخته شده است.
چیزهای زیادی نوشته شده است، اما اطلاعات کمی در مورد یوهانس ورمیر، نقاش نقاشیهای نمادین و خشنودکنندهی جمعیت مانند دوشکار و دختری با گوشواره مروارید وجود دارد. آثار کوچک او تقریباً همه چیزهایی است که او پشت سر گذاشته است...
دو دوست صمیمی سعی می کنند دوران دبیرستان را پشت سر بگذارند و در عین حال با تمایلات جدید شرم آور و احساسات بسیار ناخوشایندشان نسبت به یکدیگر دست و پنجه نرم می کنند...
زنان جوان به پلیس می گویند که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، اما به جای یافتن عدالت، به جرم تهیه گزارش نادرست، دستگیر و حتی زندانی شدن توسط سیستمی که معتقد بودند از آنها محافظت می کند متهم می شوند...
اعضای تیم رباتیک تمام دختران از افغانستان برای موفقیت در مسابقات بینالمللی تلاش میکنند و در عین حال با فرهنگ مردانهشان و تهدید حاکمیت طالبان مبارزه میکنند...
دختری به اسم «سایا» در یک معبد به همراه پدرش زندگی می کنه. مثل همه ی بچه های دبیرستانی به دبیرستان می ره و دوستان جالبی داره. از اون جایی که پدر و دختر هیچ رقمه آشپزی بلد نیستن، به نزدیک ترین کافه نزدیک معبد می رن. به طوری که رئیس کافه، آشپز اونا حساب می شه. «سایا» در ظاهر شبیه به بچه های دیگه س، ولی یه تفاوت بزرگ در اون وجود داره. «سایا» قدرت فرا انسانی داره. با کمک شمشیری که از معبد قرض می گیره، به شکار موجودات عجیب و خطرناکی به نام «فرزندان ارشد» می ره. این موجودات از انسان ها تغذیه می کنن و «سایا» شکارچی این موجودات است … در طول روز، «سایا» یک فرد معمولی است، ولی در شب به موجودی قدرتمند تبدیل می شه…
سریال درباره یه خون آشام ـه به اسم پارک جی سانگ (آ جه هیون) که بعنوان دکتر در یک بیمارستان مشغول به کار میکنه یو ری ته (کو های سون) دکتر و وارث همون بیمارستان ـه لی جه ووک (جی جین هی) هم رئیس بیمارستان ـه و در ضمن آدم بده ی سریال هم هست.
شی هیون (وو دو هوان) زندگیش را بر سر بازی خطرناکی که گمراه کردن اون ته هی (جوی) است شرط بسته است. هدفِ شی هیون ۲۰ ساله است و اعتقاد دارد کسانی که تحت تاثیر عشق قرار می گیرند احساساتی هستند. بعد از اینکه ته هی؛ شی هیون را ملاقات می کند دیدگاهش نسبت به عشق تغییر می کند…
بازرس "تیادر بورلو" از گروه جرایم ویژه در شهر "بسزل"، قتل دانشجویی را در شهری شبیه به شهر "بسزل" را بررسی می کند، شهری که به همان شکل هست اما به گونه ای دیگر حس می شود...
اوه سو (لی جونگ هیون) پسر باهوش و خوش تیپِ بیست و چند ساله است. او مهندس شرکت IT، صاحب یک کافی شاب و باریستا است. اوه سو احساسات غیرقابل دیدن مردم را می بیند و با استفاده از گرده جادویی اش نقش خدای عشق را برای مردان و زنان بازی می کند و آنها را به هم می رساند. این گرده جادویی باعث می شود اوه سو عاشق سو یو ری (کیم سو اون) شود. سو یو ری یک افسر پلیس و دختری با شخصیت روشن است که خانواده اش را ساپورت می کند…
چان جه این یه کارآگاه کارکشته و نابغه با ضریب هوشی بالاست. “کیم دان” هم یه کارآگاه تازه کاره که میتونه ارواحُ ببینه. این دونفر برای پیدا کردن دسیسه ، وارد یه شرکت بزرگ و پر قدرت می شوند …
یو سئول اوک رمان های رمزآلود رو دوست داشت و میخواست که کارآگاه بشه، اما بعد ازدواجش همه رویاهاش رو از دست داد. در حال حاضر اون زن خانه دار با یه شوهر دادستانه.اون ها وان سئونگ رو میبینه که یه کارآگاه پرشوریه و تصمیم میگیرن که برای حل موارد همکاری کنن …
داستان از آنجایی شروع می شود که پسر نوجوانی به نام رایان اتوود به همراه برادرش اقدام به سرقت ماشین میکند که بعد ازکمی تعقیب و گریز توسط پلیس دستگیر شده و به زندان می افتد.
مانو یوکیترو محصل سال دوم راهنماییه میباشد . اون پسریست که در پیدا کردن دوست مشکل دارد و دوست پیدا کردن برایش سخت میباشد . او فکر می کند که خودش فقط یک تماشاگر است و تمام اتفاقات رو زانه رو در قسمت یادداشت های دفتر تلفنش ثبت میکند . اون از تنهایی رنج میبرد پس در ذهن خود یک دوست رو خلق میکنه به نام "دیوس ایکس " که ارباب زمان و مکان میباشد . و این دوست جدید یعنی دیوس وقتی کار های روزمره یوکیترو رو میبینه یه تواناییه جدیدی بهش میده و آن هم اینه که حال در دفتر یادداشتش وقایعی رو که در آینده ی نزدیک اتفاق میفته رو هم ثبت میکنه ...
Rei Kiriyama یه پسر ۱۷ ساله ـست که تازگیا زده تو خط تنها زندگی کردن و با پولی که به عنوان یه بازیکن حرفهای شوگی میگیره، امرار معاش میکنه. با وجود این استقلال مالی هنوز به استقلال عاطفی نرسیده و همین مشکل زندگی روزانه ـشُ مداوما تحت تاثیر قرار میده. رابطه ـش با خونواده ـش تیره و تار شده و نمیتونه درست و حسابی با هممدرسهای هاش تعامل داشته باشه.توی همین هیری ویری کارش با شیب ملایم وارد رکود میشه و قوز بالا قور انتظارات با توجه به پنجم شدنش تو دوره راهنمایی ازش بالاست ولی دچار نوساناتی میشه و پیشرفتش متوقف میشه.
در دنیایی که انسان های نیمه حیوان بوجود آمده اند دوئل و به جان هم انداختن آنها تبدیل به تفریحی برای افراد زیادی گشته است. "یوویا"، پسریه که روزی به اصرار دوستان خود برای سوار کردن دختران و خوشگذرونی با اونا همراه میشه ولی از قضا دختری (هیتومی) که اونا سوار می کنند نیمه حیوان از آب در میاد و بجز یوویا تمام رفقای اونو می کشه! هیتومی یک راتلِ که به عنوان نترس ترین حیوان شناخته میشه و بعد از اون بخاطر اتفاقاتی که می افته مجبور میشه برای محافظت از یوویا کنارش بمونه.
سریالی معمایی-جنایی که حول داستان قتلی میگرده که در اون بچه هایی از خانواده های ثروتمند متهم هستن، تلاشی برای فهمیدن حقیقت. چوی جه هی وکیلیه که در منطقه ای فقیر بزرگ شده و حالت مجری برنامه تلویزیونی هست به نام “بازگشت” . جه هی مسئول پرونده قتل میشه و داستان شروع میشه.
گو هه ران (کیم نام جو) یک مجری محبوب برای تیتراژ اخباره. اون تو کارش سخت تلاش میکنه. یه روز گو هه ران مظنون به یک صانحه قتل میشه. شوهرش “کانگ ته ووک” (جی جین هی) در گذشته دادستان بوده ولی حالا به عنوان یک وکیل کار میکنه. ازدواج این دو نفر از پیش تعیین شده بوده؛ کانگ ته ووک تصمیم میگیره که از همسرش دفاع کنه تا دوباره عاشقش بشه.
دو قلوهای Paul Muad'dib درگیر مسائل سیاسی سرزمین های Arrakis یا همان Dune می شوند ، این مسئله به بقیه دنیا هم کشیده می شود، که سر آغاز داستان فرزندان Dune است...
یک سال پیش پدرِ کانگ این کیو به طرز وحشیانه ای به قتل می رسه . برای انتقام از کسی که مسئول مرگ پدرشه پزشک میشه . و داوطلبانه پزشکِ زندانی میشه که قاتل اونجا زندانیه.
داستان عشقی بین جی سو هو (یون دو جون) سوپراستاری که دیجی میشه و سونگ گریم (کیم سوهیون) نویسنده برنامه رادیویی که برای التیام دلهای جریحه دار مردم به واسه نمایش رادیو سروکار داره. یون دو جون در نقش سوپراستاری که نمیتونه بخونه مگه اینکه واسش به صورت متن به نمایش دربیارنش، اون یه شخصیت بچگونه داره که برای نمایش رادیو زنده دیجی میشه، داستان با کیم سوهیون که نویسنده نمایشنامه رادیوییه شروع میشه که پنج ساله تجربه کاری داره.