کیتی بعد از نامزدی با میکا به او میگوید که چیزی از دوران کودکی سایه به سایه او را تعقیب میکند و به هر جا که میرود دنبال او می آید. میکا برای اینکه به او اثبات کنید و در واقع ثابت کند که آیا او واقعا درست فکر میکند یا اینها تنها توهمات اوست اقدام میکند با یک دوربین فیلم برداری به هر جایی که کیتی میرود برود و از او فیلم بگیرد و او را تغقیب کند در ۲ شب اول اتفاقی نمی افتد تا اینکه شب سوم...
اتفاقی که ابتدا فکر می کنند یک دزدی بیشتر نیست، باعث میشود که پدر خانواده همه جای خانه را دوربین امنیتی نصب کند. اما آنها پی می برند که اتفاقاتی که در خانهشان رخ میدهد، شیطانیتر از آن چیزی که به نظر می رسد، هستند.
داستان سومین قسمت از سری فیلم های « فعالیت ماورای طبیعی » به سال ها پیش از اتفاقات قسمت اول و دوم باز می گردد. سال ۱۹۸۸ است و کتی و کریستی دو دختر کوچک هستند. شغل پدر این خانواده فیلمبرداری از مجالس عروسی می باشد به همین دلیل همواره دوربینی به همراه خود دارد. اما مدتی است که نیمه شب ها در خانه کتی و کریستی، زمزمه ها و فعالیت های ناشناخته ای مشاهده می شود که باعث برهم خوردن آرامش این خانواده شده است. در این شرایط پدر خانواده تصمیم می گیرد تا با نصب چند دوربین در خانه، منشآ این اتفاقات غیرطبیعی را کشف کند، اما...
اکنون پنج سال از ناپدید شدن کیت و هانتر می گذرد. اما ظاهرا مشکلاتی که برای این دو خواهر رخ داد ،پایانی ندارد چراکه یک خانواده حومه شهری با ورود یک زن مرموز و فرزندش به محله شان، شاهد اتفاقات عجیب و مشابهی هستند که درک آن مشکل است و…
این فیلم در مورد یک خانواده است که به یک خانه ی جدید نقل مکان میکنند . برای آنها اتفاقات عجیب و غریبی رخ میدهد که موضوع وقتی جالب میشود که آنها در گاراژ یک دوربین فیلبرداری پیدا میکنند .
پدر و پسری که در پزشکی قانونی کار میکنند جسد یک قربانی مرموز را دریافت میکنند که هیچ نشانه ای از مرگ در آن دیده نمی شود. در همین حین که آنها تلاش میکنند هویت این زن غریبه را مشخص کنند، با سرنخ های وحشتناکی مواجه میشوند...
دو کارگاه موارد ناشناخته و ماورایی به نام “اِد” و “لورین” ، در جدیدترین تحقیقات خودشان به خانه بزرگی می روند تا پرده از اتفاقات غیر طبیعی های رخ داده در آن بردارند. اما بزودی متوجه می شوند که این پرونده ، یکی از متفاوت ترین و عجیب ترین پرونده زندگی آنان است …
در حین رانندگی، "کیاکو" یک زن باردار که البته بازیگر فیلمای وحشتناک نیز میباشد به همراه شوهرش، دچار سانحه میشوند. کیاکو در این سانحه شوهر و بچه اش را از دست میدهد و خود نیز به کما میرود و...
ژاپن. «يوکو» (ماکي)، مددکار اجتماعي، به عيادت «اما» (زابريسکي) زن بيمار و بستري امريکايي مي رود اما موجودي شبح گونه به او حمله مي کند. «کارن» (گلار)، دانشجوي مبادله اي امريکايي که با محبوبش، «داگ» (بر) در توکيو زندگي مي کند، قرار مي شود که جاي «يوکو» را بگيرد. اما پس از مدتي «کارن» متوجه مي شود که خانه ي «اما» را اشباحي خطرناک اشغال کرده اند...
پس از اتفاقات رخ داده در فیلم اول آبری خواهر کارن به توکیو می آید که او را از بیمارستان بیرون آورده و همراه خود به خانه ببرد اما در بیمارستان کارن توسط روح کایاکو اذیت میشود و سعی میکند برای نجات خواهرش خودکشی کند که کایاکو به دنبال آبری نرود پس از مرگ کارن آبری همراه با خبرنگاری به نام ایسون برای فهمیدن راز مرگ خواهرش تحقیق میکند...
روح کایاکو که در فیلم قبلی برای کشتن دختری به شیکاگو رفته بود همانجا در یک مجتمع مسکونی مانده بود و ساکنین خانه را اذیت میکرد این ساختمون که کم کم خالی میشود قرار بوده کوبیده شود صاحب جدید خانه که پسر جوانی است و همراه با دو خواهرش زندگی میکند خواهر کایاکو را ملاقات میکند که به او میگوید میتواند روح کایاکو را از آنها دور کند و …
داستان این فیلم ۱۳ سال پس از اتفاقات نسخه اول فیلم به قوع می پیوندد، اکنون جولیا (ماتیلدا لوتز) از بابت نامزدش هولت (الکس رو) بسیار نگران است؛ چراکه او به تازگی یک نوار ویدیویی پیدا کرده است که در آن، یک قتل بسیار وحشتناک رخ می دهد. حال هولت باید با روح عذاب دیده آن قربانی مواجه شود ولی طی اتفاقاتی که به وقوع می پیوندد، جولیا نیز وارد این قضیه می شود و ...
نوار ویدئویی مرموزی در شهری در شمال غربی اقیانوس آرام، دست به دست می چرخد. نوار، پر از تصاویر عجیب و غریب و ترسناک است که تماشاگرانش پس از تماشای آن، پیامی تلفنی دریافت می کنند که به ایشان هشدار داده می شود که هفت روز بعد می میرند …
شش ماه پس از برخورد با "سامارا" و نوار ویدئوی قاتلش،"ریچل کلر" و پسرش شهر را برای زندگی در منطقه ای روستایی جائی که تصور می کنند در امنیت هستند ترک می کنند.مدت کمی پس از رسیدنشان او درباره دانش آموزی که در شرایطی مشابه قربانیان "سامارا" به قتل رسیده است.یکبار دیگر به نظر می رسد جان پسر او در خطر است و...
=میا و جان یک زوج جوان هستند که بزودی صاحب فرزندی خواهند شد. اما زمانی که جان برای میا یک عروسک قدیمی می خرد و به او هدیه می دهد، اتفاقات ناگواری برای این زوج رخ می دهد که…
داستان فیلم پیش از جن زدگی خانواده لامبرت اتفاق می افتد. اینبار داستان فیلم درباره الیس است که از توانایی های خودش برای ارتباط برقرار کردن با روحی که دختری نوجوان را مورد آزار و اذیت قرار داده استفاده می کند اما……
خانواده لامبرت پس از اتفاقات قسمت اول ، احساس میکنند که مشکلاتشان برای همیشه پایان یافته می توانند زندگی خوب و خوشی را ادامه دهند اما با برملا شدن یک راز قدیمی که ریشه در دوران کودکی دارد، بار دیگر در معرض مواجه با روح ها قرار میگیرند و…
یک رمان نویس به وسیله پید اکردن سرنخ هایی ، درمیابد که چگونه یه خانواده در خانه جدید آنها به قتل رسیده اند. البته این اکتشاف او ، او و خانواده اش را در مسیر مواجهه با موجودات ماورالطبیعه قرار میدهد…
ربکا (ترسا پالمر) در دوران کودکی ترس بزرگی را در مقابل خود می دید و آن زمانی بود که چراغ ها خاموش می شدند. اما بعدها ترس مشابهی گریبانگیر برادر کوچکتر ربکا به نام مارتین (گابریل بیتمن) می شود که با ایجاد مزاحمت از جانب یک نیروی ناشناخته در تاریکی مطلق همراه می باشد. طولی نمیکشد که مشخص می شود این نیروی ناشناخته ارتباطی با مادر آنها (ماریا بلو) و گذشتهی او دارد...
داستان درباره پنج دوست میباشد که به کلبه ای جنگلی میروند ، در آنجا کتاب مردگان را پیدا میکنند ، آنها ناخواسته تمامی شیاطین اطراف را احضار میکنند و حالا باید برای بقای خود بجنگند...
پنج نفر از دانشجویان کالجی در آمریکا با هم قرار گذاشته اند تا آخر هفته ی خود را در کلبه ای متروکه در جنگل بگذرانند. در کلبه کتابی موسوم به کتاب مرده و یک ضبط صوت را می یابند که متعلق به یک پروفسور بوده است و به زبان بابلی و سومری نوشته شده است. یکی از آن ها ضبط صوت را روشن می کند. آن ها صدای پروفسور را می شنوند که در حال ترجمه ی کتاب است. این کار آن ها باعث رهایی نیروی پلیدی در جنگل می شود...
یک افسر پلیس به نام سارچی که زندگی پر مشغله ای دارد ، درگیر یک پرونده قتل سریالی هولناک می شود اما به دلیل اینکه به تنهایی قادر به حل این پرونده عجیب نیست، تصمیم می گیرد از یک کشیش متخصص در جن گیری کمک بگیرد اما…
«رابرت» و «کاترین» ازدواج کرده اند و با خوشبختی در کنار هم زندگی می کنند. رابرت سفیر ایالات متحده در انگلستان است و همسر او آخرین روزهای دوران بارداری اش را می گذراند. بچه آن ها مرده به دنیا می آید، اما یک کشیش در بیمارستان به رابرت پیشنهاد می کند یک نوزاد دیگر را که در هنگام تولد مادرش مرده است را به فرزندی بردارد. رابرت بدون گفتن به همسرش این پیشنهاد را قبول می کند و آن ها به لندن باز می گردند. طولی نمی کشد که اتفاقات عجیبی رخ می دهد و رفته رفته هشدارهای نگران کننده ی یک کشیش به رابرت باعث می شود او باور کند که بچه ای که از بیمارستان ایتالیا با خود آورده اند، همان ضد مسیح ( دجال ) است.
«کاترين» (استايلز) و «رابرت تورن» (شرايبر)، ديپلمات امريکايي، کودک نوزادي را به فرزندي قبول مي کنند. اما «تورن» حقيقت را پس از چند سال و خيلي دير مي فهميد، اين که کودک، پسر بچه اي به نام «ديمين» (ديوي - فيش پاتريک)، همان ضد - مسيحي است که قرن ها پيش در کتب مقدس از آن سخن به ميان رفته است.
این فیلم داستان مادری بلند پرواز به نام جوآن را روایت میکند که به فرصت شغلی مناسبی را در تلویزیون بدست آورده است. به همین دلیل برای اینکه به محل کارش نزدیک باشد، به همراه سه فرزندش به خانه ای خالی از سکنه و قدیمی که قدمت آن به سال ۱۹۷۶ برمی گردد، نقل مکان میکند. این در حالی است که جوآن از حوادث مخوفی که سالها پیش در این خانه به وقوع پیوسته است بی خبر است و حال خطر بزرگی فرزندانش را تهدید میکند که …
یک زوج تازه ازدواج کرده به خانه ای نقل مکان میکنند که قبلاً در آن قتلی رخ داده است. آن دو از بدو ورود شاهد اتفاقات عجیب و غریب در آن خانه بوده که باعث فرارشان میشود...
جرج لوتز خانه ای به اسم آميتی ويل را در نيويورک به مبلغ پائينی خريداری کرده و به همراه همسر و سه فرزندش به آنجا نقل مکان می کند. آنها پس از مدتی در می يابند که اين خانه تاريخ خونباری داشته است. يکسال قبل در اين خانه پسر جوانی به اسم رونالد نيمه شب شش عضو خانواده اش را بقتل رسانده است. اکنون جرج و همسرش متوجه اتفاقات عجيب و ترسناکی در خانه می شوند از جمله اينکه بچه های لوتز با ارواح کشته شدگان تماسهائی برقرار می کنند و پدر رالف که کشيش محله است پس از تطهير خانه دچار يک بيماری حاد می شود و همچنين رفته رفته جرج احساس می کند شبيه رونالد شده است...