«تیم» در سن 21 سالگی در میابد که توانایی این را دارد که در زمان سفر کند و اتفاقاتی که در زندگی اش افتاده و اتفاقاتی که قرار است رخ دهد را تغییر دهد. او تصمیم می گیرد از این توانایی اش برای بهبود بخشیدن به زندگی اش و پیدا کردن یک دوست دختر خوب استفاده کند...
داستان فیلم درباره دختری به نام آدالین که در قرن بیستم زندگی میکند اما به واسطه یک تصادف در سال 1937 تبدیل به دختری فناناپذیر می گردد که هرگز پیر نمی شود. آدالین که سالها با این راز زندگی کرده، هرگز خودش را به مردی وابسته نکرده چراکه جاوادانگی اش از دست می رود اما با ورود مرد سخاوتمندی به نام الیس ، در دل او طوفانی به پا می شود و تصمیم میگیرد تا برای بدست آوردن فرصت تجربه کردن عشق در کنار او، جاودانگی اش را فدا کند اما....
داستان فیلم درباره ی یک کارمند آرام است که زندگی اش به نوعی از خلال نگاتیوهایی که برای مجله ی تایم ظاهر و چاپ می کند، می گذرد. زمانی که یک عکس ستایش شده، عکسی که برای چاپ شدن روی جلد آخرین نسخه ی مجله انتخاب شده است، گم می شود، والتر مجبور می شود وارد ماجراهای دنیای واقعی بشود تا عکس را پیدا کند ...
«استنلی ایپ کیس» (جیم کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و دیوانه، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود تا اینکه ….
یک دانشجوی خجالتی سعی دارد به خانوادهاش در اوهایو برسد، یک مرد خشن عشق اسلحه بدنبال آخرین توئینکی می گردد، و دو خواهر در تلاشند تا به یک شهر بازی برسند. همه آنها در حالی مسیرشان را می پیمایند که کل امریکا از زامبیها پر شده است...
«فارست گامپ» (تام هنکس) مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است. در کورکی به طور معجزه اسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایینتر است. مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد. بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند. به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند. و حتی عاشق می شود...
این فیلم داستان دختری جوان به نام سامانتا کینگستون را روایت میکند که در یک تصادف رانندگی کشته میشود، ولی او در همان روز زنده میشود تا بتواند کارهای نیمه تمامش را به اتمام برساند و ...
دختری جوان به نام میا هال (کلویی گریس مورتز) پس از یک تصادف به حالت اغما می رود و این شروع یک تجربه خروج روح از بدن برای او می شود که تصمیم برای تلاش جهت بیدار شدن و ایجاد تغییرات در زندگی اش معنا می بخشد …
«کال» (استیو کارل) مرد میانسالی است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است. خانواده ای خوب، شغلی مناسب و محیطی دوستانه. اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل میشود و «امیلی» به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند، همه چیز خراب می شود. در همین بین کال با مردی به نام «جیکاب پالمر» آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند…
این فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شده است و داستان زوجی به نام پگی و لیو را روایت می کند که روزی اتفاقی ناگواری برای آنها ر خ می دهد. پگی بر اثر تصادفی بسیار شدید به حالت اغما می رود و بعد از چند روز که به هوش می آید، حافظه اش را از دست داده است..
این فیلم بر اساس رمانی به همین نام اثر آنا تاد ساخته شده و داستان دختر جوانی به نام تسا را روایت می کند. تسا دختری وظیفه شناس و متعهد است که به معشوقه دبیرستانی خود وفادار است. او با جاه طلبی های زیاد و آرزوهای بسیار بزرگ وارد دانشگاه می شود اما هنگامی که با پسری مرموز به نام هاردین اسکات دیدار می کند، همه چیز عوض می شود. هاردین که پسری گیرا و سرکش است، تمام افکار و زندگی تسا را به چالش می کشد…
این فیلم داستان زندگی پسری جوان به نام زک را به تصویر میکشد که به دلیل مشکلاتی که دارد تصمیم به فرار از خانهاش میگیرد تا به رویای خود یعنی تبدیل شدن به یک کشتیگیر دست پیدا کند. اما در راه او با مردی آشنا شده و با او همراه میشود تا…
داستان انیمیشن درباه ی پسرک نوجوان ۱۲ ساله ای است که در پی حادثه ی خانواده ی خود را از دست می دهد و او در تلاش است تا بتوانند به هر طریقی دوباره آن ها را ببیند او به همین خاطر ماجرا های هیجان انگیزی در طی مسیر رخ می دهد که ….
بزودی سیارکی بزرگ با عبور از جو به سیاره زمین برخورد خواهد کرد و تمام نسل بشر را از میان خواهد برد! این موضوع سبب ترس و وحشت میان مردم شده و البته برای آقای دادج که همسرش به تازگی وی را ترک کرده ، این مسئله وخیم تر هست چراکه او در این روزهای آخر در تنهایی مرگ را تجربه خواهد کرد! به همین دلیل دادج تصمیم می گیرد تا به دنبال دوست دختر سابقش برود که سالها پیش او را ترک کرده بود تا بتواند روزهای آخر عمرش را با او بگذراند اما…
جو یک معلم موسیقی است که زندگی اش بر وفق مرادش نبوده است. او به موسیقی جاز علاقه ی زیادی دارد و در نواختن موسیقی نیز مهارت دارد. او به دنیایی دیگر سفر کرده تا به یک نفر کمک کند که علاقه ی واقعی اش را پیدا کتد. او بعد از این اتفاق متوجه می شود که داشتن روح به چه معناست.