هنری کودکی است که دلش می خواهد گانگستر شود و برایش گانگستر شدن مهم تر از رئیس جمهور آمریکا شدن است. او عاشق زندگی پر زرق و برق، اتومبیل های شیک و گران قیمت و قدرت و نفوذ گانگسترهاست. هنری کارش را به عنوان پادو شروع میکند اما علیرغم ریشه ایرلندی اش به تدریج پلکان قدرت را در خانواده مافیایی ایتالیایی تبار نیویورک طی میکند. او به همراه جیمی و تامی، دوستان دیگر گانگسترش، حلقه کوچک صمیمانه ای تشکیل میدهند که هیچ غریبه ای اجازه ورود به آن را ندارد...
یک مرد 70 ساله که به تازگی بازنشسته شده است , به کمک یک دختر جوان میرود و با کمک این دختر جوان یک سایت مد را راه اندازی میکند و این دختر را کارآموز خود میکند و ...
سه رفیق قدیمی که در دهه ششم زندگی خودشان به سر می برند ،برای برهم زدن ریتم زندگی یکنواختشان تصمیم میگیرند خودشان را وارد جشن مجردی آخرین دوست مجرد باقی مانده شان کنند...
خانواده ی Manzoni ، یک خانواده ی مافیایی شناخته شده هستند که به نرماندی نقل مکان کرده اند ، که در فرانسه تحت مراقبت های امنیتی قرار دارند ، که به زودی باید با یک درگیری تمام عیار روبرو شوند …
دنی بریس ( جیسون استاتم ) یک عضو سابق نیروهای ویژه بریتانیا است که بعد از انجام ماموریت های متعدد خود را بازنشسته کرده است. البته این بازنشستگی چندان دوامی ندارد زیرا بزودی پی می بریم که یک شیخ ( رادنی عفیف ) دوست و مربی سابق دنی ( رابرت دنیرو ) را دستگیر کرده و درخواستی هم مطرح کرده که انجامش چندان کار راحتی نیست. شیخ می خواهد تا نیروهای بریتانیایی که پسر او را به قتل رسانده اند به شکلی که تداعی کننده رخ دادن تصادف باشد، کشته شوند! تمام این اتفاقات سبب می شود تا دنی بار دیگر لباس کار را بر تن کند و به دنبال آزادی مربی سابقش باشد و …
داستان فیلم درباره نویسنده ناموفقی است که بعد از استفاده از دارویی عجیب توانایی های ذهنی اش چندین برابر می شود، چندین زبان جدید یاد می گیرد و حتی پایش به وال استریت هم باز می شود. اما…
این فیلم سه داستان عشقی متفاوت را دنبال می کند. یکی از آن ها در مورد «روبرتو» وکیل جوانی است که تصمیم دارد با «سارا» ازدواج کند. اما زمانی که یک دختر جذاب روستایی بنام «میکل» را می بیند، اوضاع کمی پیچیده می شود...
جک مبری یک افسر عفو مشروط زندان است که تنها چند هفته ای به بازنشستگی اش مانده. از آخرین پرونده های که او باید رسیدگی کند، پرونده جرالد کریسون معروف به استون است که به جرم حریق به عمد به زندان افتاده است. جک در ابتدا تمایل چندانی به آزادی او ندارد اما استون از همسرش لوکتا میخواهد تا رضایت جک را بگیرد. لوکتا خود را به جک نزدیک کرده و تصمیم دارد با او رابطه برقرار کند. تصمیمی که زندگی هر سه نفر را آشفته میکند ...
«ادوارد ويلسون» (مت دیمون) به عنوان يك دانشجوي خوشبين و مثبت در دانشگاه درس مي خواند و جذب انجمن جمجمه و استخوان مي شود. اين انجمن محلي است براي پرورش فكري و آينده سازي رهبران آينده جهان. تيز هوشي ويلسون و عظمت و خوشنامي وي و اعتمادي كه به ارزش هاي آمريكايي دارد او را بهترين كانديد براي كار كردن در اين سازمان مي كند و در جنگ جهاني دوم جذب سازمان O.S.S مي شود كه اين سازمان بعد ها باعث بوجود آمدن سازمان C.I.A مي باشد...
این فیلم دربارهٔ نزاع چند گروه روس، ایرلندی و امریکایی بر سر کیفی است که حاوی مدارک مهمی است. در این میان سام که وانمود میکند از سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) خارج شده با همکاری با گروهی که میخواهد این کیف را از گروه روسی برباید درصدد دستیابی به این کیف است ...
این فیلم داستان یک تبهکار حرفهای ایرلندی به نام فرانک شیران را به تصویر میکشد. او یک آدمکش حرفهای بود که جیمی هافا رئیس اتحادیهی کارگران آمریکا را به قتل رساند و…
«نيک ولز» (دنيرو) سارقي است ميان سال که مي خواهد از زندگي تبهکارانه کناره بگيرد و کلوب موسيقي جازش را بگرداند. اما پيش از آن که «نيک» بتواند به رؤياهايش جامه ي عمل بپوشاند، «ماکس» (براندو)، مال خر و در واقع استاد و شريک تجاري اش او را تحت فشار قرار مي دهد تا يک سرقت نهايي را هم براي او به انجام برساند...
«نيل مکالي» (دنيرو)، سارقي است که تخصصش انجام سرقت هاي بزرگ و پرخطر مثل حمله به بانک و وسايل نقليه ي مخصوص حمل و نقل پول و اوراق بهادار است. «وينسنت هانا» (پاچينو) نيز کارآگاهي است لس آنجلسي که مصمم است او را به دام بيندازد...
«لورنزو» (پاتریک)، «مايکل» (پیت)، «جان» (الدارد) و «تامي»، چهار دوست نوجوان ساکن محله ي «هلز کيچن» نيويورک که به طور اتفاقي باعث آسیب دیدن یک پیرمرد شده اند، به دارالتأديب فرستاده مي شوند. نگهبانان دارالتأديب، از جمله «شان نوکز» (بيکن) آنان را مورد ضرب و شتم و آزار و اذيت قرار مي دهند. ۱۳ سال بعد آن ها فرصتی پیدا می کنند تا از این نگهبانان انتقام بگیرند...
تراویس بیکل جوانی است که دچار بیخوابی است به همین دلیل تصمیم میگیرد تا شبها به عنوان راننده تاکسی در خیابانهای نیویورک مشغول به کار شود. اما شبهای نیویورک مکان خوشایندی برای گذراندن زمان نیست، چرا که خیابان مملو است از بدکارهها، معتادین و انواع انسانهای رنگینپوستی که به خاطر تعلق داشتن به طبقات پایین جامعه راهی جز توسل به بزهکاری ندارند. در این میان تراویس با دختری آشنا میشود که در یک آژانس خصوصی کار میکند اما به دلیل منزوی بودن تراویس رابطهشان راه به جایی نمیبرد. تراویس تصمیم نهایی را میگیرد و عزم خود را جزم میکند تا مانند باران خیابانهای نیویورک را از فساد و آلودگی بشوید...
«مایکل»، «استیون» و «نیک»، سه کارگر جوان در یک کارخانه هستند که داوطلب می شوند که به ارتش پیوسته و به جنگ در ویتنام بروند. قبل از رفتن، استیون با «آنجلا» ازدواج می کند و این مراسم عروسی، به مراسم خداحافظی آن ها نیز به حساب می آید. بعد از تجربه سختی های بسیار در جنگ، آن ها به اسارت گرفته می شوند و ...
نقطه ي اوج رابطه ي چندين ساله ي اسکورسيزي، پل شريدر (فيلم نامه نويس)، و دنيرو. سبک بصري به غايت پيچيده ي اسکورسيزي که ترکيبي از حرکت هاي دوربين افقي و عمودي است به هم راه حاشيه ي صوتي صداي گاو، در صحنه هاي مشت زني، بسيار تکان دهنده و بديع است. تلما اسکونميکر تدوين گر، در کنار دنيرو، ستاره ي فيلم است.
ماجرای کازینو در شهر رویاهای آمریکا لاس وگاس میگذرد. دنیائی از کازینو ها و کازینو داران. سام راستین (با بازی رابرت دنیرو) به عنوان یک قمار باز خبره رهبری کازینوی تنجیرز یکی از کازینوهای برتر لاس وگاس را بر عهده میگیرد. کازینوئی که صاحبان آن همچنان از اعضای ایتالیائی و یا سیسیلی مرتبط با مافیا هستند. سام راستین با توجه به تجربه فراوانی که در امر کازینو دارد تلاش میکند تا وضعیت کازینو را مرتب کند. اما موانع یکی پس از دیگری بر سر راه او سبر میشوند و مهمترین این موانع فردی است که برای محافظت از او و کازینو در نظر گرفته شده است، یعنی نیکی سانتورو (با بازی جو پشی) که یک سیسیلی خشن و بسیار خطرناک است.با ورود جینجر (با بازی شارون استون) است که سام راستین تصمیم میگیرد که سامانی به زندگی خود بدهد ... اما ...
این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است و یک شب از زندگی «نیک فلین» را روایت می کند که از طرفی می بایست کار خود را انجام دهد و از طرف دیگر هم باید از پدر خود که حافظه درست و حسابی ندارد مراقبت کند و تلاش او برای حفظ تعادل بین کار و پدرش اتفاق های جالبی را رقم می زند...