بروس وين كه بار ديگه به انسانيت ايمان آورده و تحت تاثير كار خودخواهانه ي سوپرمن قرار گرفته با متحد جديدش دايانا پرايس گروهي تشكيل ميدهد تا تا بادشمني بزرگتر مقابله كنند...
بخواهم بگم نقات قوت رو خب!....در کل داستان انتخابی خوب بود اما عوامل فیلم و تهیه کننده و.... نتونستند انتظارات طرفداران رو عملی کنند متاسفانه و خیلی فیلم بینظم شد تنها نقطه قوت داستان و وجود بازیگرانی مثل ازرا میلر و گال گادوت بوده
نقاط ضعف
بهتره چیزی نگم تا خودتون سوپرمن و بتمن رو ببینید ):
از یک دنیای سینمایی آشفته بدون آیندهی مشخص و کارگردان بدنام و دوباره گرفتن بسیاری از سکانسها با کارگردانی دیگر و حذف دیجیتالی سبیل سوپرمن انتظار زیادی نمیرود. فیلم لیگ عدالت قرار نبود دنیای بهم ریختهی دیسی را نجات دهد و قطعا هم این کار را نکرده است. چند ابرقهرمان که از قضا مهمترین گروه قهرمانی دنیای کامیکهای دی سی (و حتی کل دنیای کامیکها) را تشکیل دادهاند در فیلمی جمع شدهاند، جوک میگویند و دنیا را نجات میدهند. جاستیس لیگ در همین حد است؛ مبارزهی بتمن، سوپرمن، واندروومن، آکوامن سایبورگ و فلش کنار یکدیگر، بامزهبازیهای بری الن و تیکههای آرتور کری و تلاش استپنولف برای نابود کردن تمام دنیاها. روی کاغذ خیلی هیجانانگیز به نظر میرسد، درست مثل تریلرهای «جوخهی انتحار». سخت است بتوان چنین داراییای در اختیار داشت و درست از آن استفاده نکرد. چند سال پیش که دنیای کمیکهای دیسی ریبوت شد و سری New 52 آغاز به کار کرد، هنگام خواندن کامیک Justice League فکر میکردم فیلمی که از روی این سری ساخته شود فوقالعاده خواهد بود. با اینکه گرین لنترن، کاراکتر مورد علاقهی من از لیگ عدالت در این فیلم نیست و با برنامهریزی بینظیر برادران وارنر معلوم نیست اصلا فیلمی از او را ببینیم یا نه (بله، فیلم گرین لنترن برای جولای ۲۰۲۰ «برنامهریزی» شده اما سرنوشت بازیگر بتمن هم هنوز مشخص نیست، چه برسد به فیلمی که سه سال دیگر اکران میشود)؛ فیلم لیگ عدالت نتوانست پایینترین انتظارات من از اقتباس سینمایی چنین کامیک بوک خوبی را ارضا کند.
جاستیس لیگ در شرایط بدی قرار دارد. نه افتضاح است نه فکبرانداز. نه از آن متنفر میشوید نه عاشقش. از بعضی سکانسها خجالت میکشید و میخواهید سالن را ترک کنید اما به سکانس دیگری چشم دوختهاید. مجموعهی خوبیها و بدیهای یک فیلم ابرقهرمانی در لیگ عدالت وجود دارد. آنتاگونیستی که میآید و میرود (کی قرار است فیلمی از این دو دنیای سینمایی ببینیم که به آنتاگونیستش اهمیت بدهیم؟) و شوخیهای بامزهای که وقتی کار میکنند، همهی سالن را میخندانند. همین باعث میشود که فیلم را دوست نداشتم باشم، چرا که نمیتوانم مهر تایید یا عدم تایید روی آن بزنم و یک جاهایی آن وسط گیر کردهام. متوسط بدتر از بد است. زک اسنایدر میخواسته همانکاری را که درش میدرخشد انجام دهد (حرف قلمبه سلمبه زدن، جدی و تاریک کردن جو فیلم و جلوههای ویژهی بیش از حد) و از طرف دیگر ودون دز شوخی فیلم را بعضا تا حد مضحک بودن بالا برده و همهچیز را برای ساختن یک شوخی فدا میکند. منِ بینندهی طرفدار دیسی برایم مهم نیست این مشکلات فیلم تقصیر اسنایدر است یا وارنر، من میخواهم مهمترین دنیای فعلی دیسی بهترینش باشد، فیلمی که حداقل آنقدر چفت و بست داشته باشد تا بتواند سنگینی نام همهی این ابرقهرمانها را به دوش بکشد.
فیلم justice league
«لیگ عدالت» آن فیلمی نیست که بزرگترین ابرقهرمانهای دیسی لیاقتش را دارند
فیلم Justice League نه تنها قوی نیست بلکه سوپرهیروها را هم تا سطح خودش پایین میکشد. بتمن به عنوان پایهگذار این گروه هیچ اهمیت خاصی در فیلم ندارد و سایبورگ هم که اصلا به عنوان یک شخصیت فیلم جایگاهی ندارد. از طرف دیگر اما اگر بن افلک انتخاب خوبی برای بتمن نبود، ازرا میلر قطعا یکی از بهترین فلشهاست. او همانطور که ازش انتظار میرود خودش را جدی نمیگیرد و قرار نیست وسط مبارزه فلسفه ببافد. واندروومن همان ابرقهرمان انساندوست و مهربانی است که دوبار پیش از این دیدهایم و فقط خودش را تکرار میکند (که البته هیچوقت شنیدن موسیقی متن مخصوص او خستهکننده نمیشود.) جیسون موموآ به بهترین شکل ممکن یکی از شخصیتهای دیسی را که در حق او کملطفی زیاده شده دوباره دوستداشتنی میکند. در مورد سوپرمن هم صحبتی نمیکنم، فقط هنگام تماشای فیلم سعی کنید خیلی به لب بالایی او دقت نکنید. لیگ عدالت مانند دیگر فیلمهای ابرقهرمانی به سندروم شخصیت منفی ضعیف مبتلا است و با اینکه معرفی استپنولف و لحظات اولیهی حضور او در فیلم سراسر هیجان و سرگرمی است، اما رفته رفته اهمیتش را از دست میدهد و نامش به طومار بلندبالای آنتاگونیستهای بهدردنخور فیلمهای ابرقهرمانی اضافه میشود. البته حداقل مثل «بتمن دربرابر سوپرمن»، شخصیت منفی مدام تغییر نمیکند و در نیم ساعت پایانی فیلم خلق و نابود نمیشود. بقیهی کاراکترهای فیلم صرفا میآیند و میروند و خب، در دو ساعت وقت رسیدن به این همه کاراکتر که هرکدامشان میتوانند داستان بزرگی پشتشان داشته باشند نیست. اگر به نسخهی «اسنایدر» و سهساعتهی فیلم امید بستهاید، یک بار دیگر سری به نسخهی سهساعتهی «طلوع عدالت» بزنید. یک ساعت بیشتر معجزه نمیکند. مشکلات اساسیتر از اینها هستند، مشکلاتی که فراتر از یک فیلم رفتهاند و گریبان تمام دنیای سینمایی دیسی را گرفتند.
سرگرمی در لیگ عدالت عنصر کمیابی است. فیلم خیلی تلاش میکند تکههای بامزهای را کنار هم بیاورد تا خندهای از مخاطب بگیرد و با اکشنهایش هیجان را به او تزریق کند، اما خیلی وقتها موفق نمیشود. دم و دستگاه فیلم با یکدیگر جور درنمیآیند و مچ نمیشوند. اهمیت زیادی ندارد که انگشت اتهام را به سمت چه کسی میگیریم: اسنایدر با جهانبینی مخصوص به خودش، ودون با شوخیهای زورکیاش یا وارنر با دستورات کمخردانهاش؛ نتیجه چیزی نیست که به آن یک فیلم سرگرمکننده بگوییم. بله، «ثور: رگنوراک» فیلم سبکی است و به راحتی فراموششونده، اما دیدنش به سادگی «حال» میدهد. لیگ عدالت جادهی پر پیچ و خمی است که چالهها و دستاندازهای فراوانش به سختی اجازه میدهند از مناظر زیبای آن لذت ببریم. ناسلامتی داریم در مورد اقتباس سینمایی از لیگ عدالت صحبت میکنیم، اتفاقی که آرزوی هر طرفدار کمیکی است. این طرفداران اما شاید هیچوقت چنین چیزی را تصور نمیکردند: فیلمی که نمیداند چه هست و چه نیست. فیلمی که سه تا از مهمترین شخصیتهایش با کلیپهای ۱۰-۱۵ ثانیهای در «بتمن علیه سوپرمن» معرفی شدند و بتمن، محبوبترین ابرقهرمان تمام دوران به قدری راحت کتک میخورد و به قدری بیفایده است که ای کاش هیچوقت بتمن نمیشد.
Justice League
Justice League تلاش مذبوحانهای برای جمع کردن چند ابرقهرمان کنار هم بدون هیچ پیشزمینهای است
بدون در نظر گرفتن جنبههای سینمایی این اثر، لیگ عدالت نکات منفی و مثبت ریز و درشتی دارد. اما وقتی عینک نقادانهی خود را برمیداریم و به عنوان یک طرفدار دیسی و بالاتر از آن، طرفدار کامیک بوک به فیلم نگاه میکنیم، مشکلات دیگری به چشم میآید که که بیشتر از اینکه به فیلم ضربه بزند بیننده را ناراحت میکند. ناراحت از این لحاظ که فیلم جاستیس لیگی که سالها انتظارش را میکشیده، کیلومترها با انتظاراتش فاصله دارد. بتمنش بیعرضه است و اثری از صمیمت و روابط خاص کاراکترها با یکدیگر نیست. وقتی هم که به دنیای همسایه نگاه میکنیم و میبینیم که حتی کاراکتری مثل انتمن هم فیلم خودش را داشته (و میانگین امتیازاتش هم ۲۰ تا از لیگ عدالت بیشتر است) و سال دیگر با هرچه قهرمان در این ده سال از مارول دیدهایم به جنگ بزرگترین دشمنشان میرود، افسردگیمان چندبرابر میشود. مهم نیست چه کسی یا چه چیزی را مقصر بدانیم، فیلمهای دیسی کار نمیکنند و به جایی رسیدهاند که اسم ابرقهرمانها و ضدقهرمانها را خدشهدار میکنند. بسیاری از صحنههای جوکر در «جوخهی انتحار» حذف میشوند، صدای جرد لتو را در میآورند و بن افلک هم هنوز تصمیم نگرفته میخواهد دوباره بتمن شود یا نه. فیلمهای دیسی همهچیز هستند جز یک دنیای سینمایی. همین چند ماه پیش بود که شنیدیم مارتین اسکورسیزی قرار است یک فیلم جوکر بسازد و حتی شایعه شده بود لئوناردو دیکاپریو نقش او را بازی میکند! از آن طرف مارول با فرمولجوابپسدادهی همیشگیاش میتازد و میفروشد و کاری کرده که برای تریلر «اونجرز: جنگ بینهایت» بیشتر هیجانزده باشیم تا آیندهی تمام فیلمهایی که قرار است از شخصیتهای دیسی ساخته شوند. ضرر احتمالی فیلم لیگ عدالت شاید باعث شود از بازیگران گرفته تا مدیران رده بالای وارنر تجدیدنظری در برنامههایشان کنند و کمتر روح باب کین و دیگر خالقان چنین کاراکترهای قدرتمندی را عذاب دهند.
فیلم "لیگ عدالت" دنبالهای بر فیلم "بتمن علیه سوپرمن" است که ابرقهرمانهای DC دور هم جمع میشوند تا باز هم دنیا را نجات دهند. این فیلم نسبت به مورد قبلی اشکالات کمتری دارد اما این به معنی کم بودن مجموع اشتباهات نیست و هنوز هم پایینتر از نمونه مشابه، اونجرز، قرار دارد. این پاراگراف به طور کامل به بررسی اشکالات اختصاص دارد. مشکلی بزرگی در فیلمهای ابرقهرمانی(حتی در نمونههای مارول) وجود دارد این است که مشخص نیست هر شخصیت چه تواناییهایی دارد و چرا در برخی مواقع از آنها استفاده میکند و برخی مواقع استفاده نمیکند.مثلا واندر وومن در صحنههای ابتدایی مانند برق گلولهها را دفع میکند اما در مبارزه با شخصیت منفی این کار را انجام نمیدهد. یا زنهای نیرومند دیوار سنگی ثقیل را نگهداری میکنند اما یک دقیقه بعد در حال مرگ یکی از آنها اسب را از رویش بلند نمیکند. یا مردی با زندگی در زیر دریا در هوا پرشهای کیلومتری میکند. قطعا این صحنهها باعث عدم تاثیرگذاری فیلم میشود. سوپر من زمانی که دوباره زنده میشود از بالاتنه لخت است و با یک زیر شلواری در حال مبارزه است(یکی از مسخرهترین لحظات فیلم، چیزی شبیه به سیبیل خدای جنگ در واندر وومن). فیلم در انتها به طور کامل به جلوههای ویژه متکی است. شخصیت ضعیف بتمن، کپی شخصیت از مرد آهنین، استفاده از ایده تکراری موجوداتی شبیه به حشره و حساب باز کردن بیش از حد بر روی لبخندهای گال گادوت از دیگر اشکالات فیلم است.
برای اینکه کاملا نا امید نشوید نکات مثبت فیلم را هم بیان کنیم. بن افلاک در فیلم بتمن علیه سوپرمن دوست نداشتنیترین شخصیت فیلم بود اما در این فیلم اوضاعش بهتر است. ابرقهرمان جدید فقط سریع است و تواناییهای بی حد و حصر ندارد و شوخطبعیهایش هم تاثیر مثبتی بر فیلم دارد. فیلم سرگرمکننده است و بازیگران مشهوری ایفای نقش میکنند. در ضمن شاید با توجه به اهمیت کامیکبوکها برای افراد آمریکایی که شاید قهرمانهای دوران کودکیشان بودهاند، ساخت یک فیلم از آن کتابها برایشان با ارزشتر باشد. در مجموع فکر میکنم امتیازی بین 6 تا 7 برای این فیلم مناسب خواهد بود.
بتمن که از عملکرد ابرقهرمان ، سوپرمن در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که بتمن و سوپرمن در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد…
هشت سال بعد از اینکه «بتمن» ( کریستین بیل ) تمام جنایت های «هاروی دنت» را گردن میگیرد، رهبر گروهی از تروریست ها بنام «بین» ( تام هاردی )، شهر گاتهام را ویران می کند و اینگونه است که شوالیه تاریکی برای محافظت از شهر باز می گردد...
بتمن به کمک سرگرد جیم گوردون و دادستان جدید هاروی دنت، شهر را از وجود آخرین خانوادههای تبهکاری پاک می کند. همکاری این سه نفر ظاهرا موثر واقع میشود، اما طولی نمی کشد که خود را در مقابل هرج و مرج های یک تبهکار نو پا بنام جوکر، عاجز می بینند...
بروس وین که در تمام عمرش، شهر خود، گاتهام را غرق در فساد و خلاف دیده است، تصمیم میگیرد به قهرمانی تبدیل شود که گاتهام بیشتر از هر چیزی به آن نیاز دارد – بتمن…
«بتمن» (وال کیلمر) به کمک یک روانشناس (نیکل کیدمن)، و «رابین»، که یک آکروبات سیرک است، به نبرد با «دو چهره» (تامی لی جنز) و «ریدلر» (جیم کری) می رود...
مردی بدذات و عجیب و غریب، مشهور به «پنگوئن» (دنی دویتو)، به کمک یک تاجر فاسد بنام «مکس شرک» (کریستفر واکن) قرار است کنترل شهر گاتهام را در دست بگیرد. «بتمن» تنها کسی است که می تواند جلوی آن دو را بگیرد، گرچه «زن گربه ای» (میشل فیفر) نیز راه و روش خود را برای مقابله با آن ها دارد...
«بروس وین» (مایکل کیتون) بعنوان شوالیه تاریکی شهر گاتهام به نبرد با جنیاتکاران بر می خیزد و با اولین دشمن بزرگ خودش، یعنی جوکر (جک نیکلسون) روبرو می شود...
«زن گربه ای»، «جوکر»، «ریدلر» و «پنگوئن» با همکاری یکدیگر سعی دارند نقشه ای را برای کنترل کل دنیا پیاده کنند، تنها مانع برای آن ها «بتمن» و «رابین» هستند...