هُپ گلدمن، زیباییشناس مشهور، با افتتاح بوتیک رقیبش، آنجل ورگارا، در آن سوی خیابان، با مشکلاتی در کسبوکار پوست و مویش مواجه میشود. هُپ با کمک دوستش، جوردن، تلاش میکند تا فردی را که میخواهد به شهرت او آسیب برساند، پیدا کند.
زنان همسایه یک زن ماما بیوه زیبا در یک روستای کوچک سیسیلی، به دلیل حسادت، نقشه میکشند تا او را نابود کنند. آنها با امتناع از هرگونه ارتباط با شوهرانشان، سعی میکنند به او آسیب برسانند.
داستان درباره بازگشت یک نویسنده به زادگاهش و ملاقات او با دوست قدیمیاش است. این دوست قدیمی که در گذشته افکار افراطی نئوفاشیستی داشت، اکنون به دین اسلام روی آورده است. این تغییر ناگهانی در باورهای کاراکاس، داستانی جذاب و پر از کنتراست را شکل میدهد.
این داستان روایتگر دگرگونی رویاهای یک پسر نوجوان است که از بازیهای ساده با سگش به رویاهای پیچیدهتری در یک جنگل رویایی کشیده میشود. اما این رویاهای زیبا به تدریج به کابوسی تلخ تبدیل میشوند
این فیلم داستان زندگی کالیگولا، یکی از بدنامترین امپراتورهای روم باستان را به تصویر میکشد. این فیلم، صعود او به قدرت و سپس جنایات و جنونهای او را به نمایش میگذارد.
پس از اینکه یک استریپر فرانسوی توسط مردی که میخواهد الماسهای دزدیده شده توسط پدر فقیدش را به دست آورد، مورد آزار و اذیت قرار گرفت، همراه با یک پزشک به انگلیس فرار کرد، اما خطر او را تعقیب کرد.
باند خلافکارانی که در یک شهر متروکه پنهان شده بودند، ناگهان خود را درگیر یک درگیری با یک ولگرد مرموز که بومرنگ پرتاب میکرد و یک مرد بیوه شدند که هر دو به این شهر ارواح آمده بودند.
ماری با نادیده گرفتن گروهی از هنرمندان خیابانی به نام کلاغها، اشتباه بزرگی مرتکب شد. او که در تنهایی و عذاب به سر میبرد، به سرعت پی برد که هنر این گروه با خون و وحشت عجین شده است.
یک فرمانده نظامی بیرحم، پس از ناکامی در خرید یک دختر سرخپوست، به قبیله او حمله کرده و همه را قتلعام میکند. دختر ربوده شده به همراه یک چوپان، برای انتقام از این جنایت هولناک، دست به مبارزه میزند.
ایتالیا، 1997. وقتی کلارا و ایرنه، دو دختر 17 ساله، همدیگر را ملاقات کردند، هیچ شباهتی به هم نداشتند اما به طرز شگفتانگیزی با هم کنار میآمدند. آنها برای گذراندن یک تابستان آزاد و دور از واقعیت ناخوشایندی که میخواستند فراموش کنند، با هم فرار کردند و به جزیرهای در سیسیل رفتند.