بر اثر حادثه ای خونه آقای مجری منفجر شده است و حالا کلاه قرمزی و پسر خاله و پسر عمه زا آواره کوچه و خیابان شده اند و به سختی زندگی می کنند کلاه قرمزی که آرزو دارد خوشبخت شود، یک روز یه بچه قنداقی گم شده را پیدا می کند، او باید مادر بچه را پیدا کند…
پیمان فدایی، ناراضی از تصمیم پدرش برای فرستادن او به خارج از کشور، مجلس جشنی را که برایش برپا کرده اند. ترک کرده و به سراغ دختر مورد علاقه اش پرستو آرین می رود. پیمان علیرغم مخالفت پدر پرستو، او را سوار اتومبیلش می کند، اما در یکی از پست های خیابانی نیروی انتظامی آن ها دستگیر می شوند و…
یکی از گروهکهای سلطنت طلب در پاریس طرحی برای براندازی در دست اجرا دارد و از حمایت بعضی از صاحبان قدرت در آمریکا برخوردار است. مرحله اول این طرح وارد کردن تدریجی قطعات یک بمب اتمی کوچک است. مرحله دیگر جاسازی آن در داخل یک چمدان است تا یک هفته قبل از بازدید نمایندگان آژانس بین المللی انرژی هستهای از تأسیسات اتمی ایران، جنب استادیوم یکصدهزار نفری آزادی منفجر کرده و…
پسری جوان به جبهه رفته است. مادر او در نبود پسرش روزهای تلخی را میگذراند و منتظر است او روزی از جبهه بازگردد. الفت چشم انتظار فرزند است که خبر خوبی از راه میرسد. اما امتحان بزرگ در راه است…
اجاره نشینها نام فیلمی به کارگردانی داریوش مهرجویی است که در سال ۱۳۶۵ ساخته شده است. خانهای که وارث یا وارثانش معلوم نیست، عدهای مستاجر دارد. خانه نیازمند تعمیرات اساسی است ولی بی توجهی عباس آقا، مباشر که قصد تصاحب خانه را دارد، باعث میشود تا به رغم تلاشهای دیگر ساکنان، کار از کار بگذرد و خانه بر ساکنانش فروریزد و …
فرشته (نیکی کریمی) در آستانه رسیدگی همسرش خسرو (آتیلا پسیانی) در مقام نماینده ریاست جمهوری به پرونده قضایی یک زن محکوم به اعدام، دفترچهٔ خاطراتش را به او میدهد. خسرو در دفتر میخواند که فرشته که در سالهای 58-59 دانشجو بوده، جذب گروههای سیاسی چپ میشود و به عنوان هوادار فعالیت میکند و…
یلدا با روزبه جانباز جنگ، ازدواج کرده اما بیماری روزبه شدت گرفته و او را در یک آسایشگاه برای مراقبت و درمان بستری می کنند. یلدا اگرچه علاقه زیادی به روزبه دارد اما در مورد رابطه اش دچار تردید شده است. روزبه که در دادگستری کار می کند، پیگیر پرونده های مفاسد اقتصادی است و…
استوار خراسانی به تهران منتقل میشود و به اتفاق مادر، همسر، خواهر و پسرش نزدیک کلانتری محل خدمتش خانهای اجاره میکند که از قضا با آقا رضی همسایه میشوند. آقا رضی برای پسرش، خواهر استوار خراسانی را خواستگاری میکند و استوار خراسانی که به دنبال دزد سابقهدار محله است، اطلاع ندارد که این دزد همان برادر خواستگار دخترش است…
طاها رحمانی، دانشجوی اخراجی از دانشگاه، به عنوان راننده در یک آژانس کار می کند. او تحت تأثیر دوست صمیمی اش فؤاد و بر مبنای باورهای شان رأساً تصمیم به اصلاح جامعه و برخورد با کسانی می گیرند که مشهور به ترویج فساد هستند. فؤاد تنها راه اصلاح جامعه را در اعمال خشونت می داند و عقیده دارد جهان باید از مظاهر غفلت پاک شود. از همین رو به دوستش مأموریت می دهد تا زنی تن فروش به نام آهو شریفی را که با برادر کوچکش در محله آنها زندگی می کند، بکشد…
داش حبيب، كه با مادر بيمارش زندگي مي كند، كارش كف زني و رسيدگي به مستمندان است. او شبي ستاره را كه دختر ثروتمندي است از دست اوباش نجات مي دهد. پدر ستاره تصميم دارد دخترش را به عقد يكي از شركايش كه در آمريكا است درآورد. از طرف ديگر نامادري ستاره، زهره، با محسن، كه او را به عنوان برادرش معرفي كرده، براي تصاحب ثروت پدر ستاره نقشه مي كشند. آن دو حبيب را كه براي تأمين خرج مداواي بيماري مادرش مستأصل است اجير مي كنند تا نقش شريك پدر ستاره را بازي كند. اما با بازگشت شريك اصلي ماجرا روشن مي شود. زهره و محسن براي اجراي نقشه هاي خود ستاره را مي دزدند، اما حبيب او را نجات مي دهد، و آن دو، كه به هم علاقه مند شده اند، زندگي مشترك خود را آغاز مي كنند.
مهندس جوانی از طرف مدیر شرکت محل کارش، همراه زن باردار خود عازم مأموریت کاری به ارمنستان می شود. به تدریج زندگی آفتابی این زوج، جای خود را به روزهای تیره می دهد. حوادث عجیبی در راه است…
مسافر مورد حسن دارابی ، پسر ده ساله بازیگوش در یکی از شهر های کوچک ایران که آرزو دارد مسابقه تیم فوتبال ملی ایران در تهران را ببیند . در ادامه ،وی برای رسیدن به هدفش ، شروع به گول زدن دوستان و مردم آشنا اطرافش می کند و در نهایت، پس از ماجراهای بسیار به مسابقه در تهران می رسد .…
“اتی” که خانواده ای فقیر دارد و از خانه گریخته، همراه با دوستانش خانه ای اجاره کرده، که اجاره آن را نپرداخته و صاحبخانه قصد دارد آنها را بیرون کند. جهانگیر که در یک بوتیک کار می کند، به بهانه دادن شلوار مورد علاقه اتی به او، سعی می کند که به او کمک کند. جهان فهمیده که اتی دختری ساده دل است و فرار او به تهران و سرگردانیاش او را دچار آسیب و خطر خواهد ساخت…
تایماز جوان ترکمنی است که برای ازدواج با آی ناز طبق خواسته پدر او با “آریاچی” رقابت کرده و پیروز می شود. از سوی دیگر امجد مأمور حکومتی به همراه خان برای بدست آوردن اسب های قبیله طی نقشه ای بیماری طاعون را در میان اسب ها شایع می سازد. اهالی قبیله نیز به رهبری آتلی بای مقاومت خود را نشان می دهند اما آتلی بای با توطئه امجد و خان کشته شده و تایماز به عنوان مقصر معرفی می شود و…
حمید به دلیل تنگنای مالی ازدواجش به هم میخورد. او در جریان یک گروگانگیری به طور اتفاقی صاحب یک ساک پر از پول میشود و به همراه جوانی کر و لال فرار میکند. یکی از تبهکاران به تعقیب وی میپردازد و سرانجام حمید به ضرب گلوله وی مجروح میشود. جوان کر و لال آن مرد تبهکار را میکشد. حمید در نهایت پی میبرد که جوان همراهش، کر و لال نیست و یک دختر است که برای ناشناس ماندن خود را به کر و لالی زده است