برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
فیلم داستان چهار خواهر مگ،جو،بت و امی را روایت می کند.در دوران جنگ داخلی آمریکا پدر آنها خانه را به قصد خدمت در ارتش ترک می کند.خانواده آنها به کمک همسایه مهربان و ثروتمندشان تلاش می کنند زندگی خود را بگردانند...
عكاسى خرده پا به نام « لوك شانن » ( كيتن ) به تشويق محبوبهاش، « سلى » ( دى )، يك دوربين فيلمبردارى تهيه میكند. اما طرز كار دوربين را به درستى نمیداند و نخستين فيلمهاى خبرى كه فيلمبردارى میكند، بر اثر خرابكارى ميمونى كه همراه او است مورد تمسخر همگان قرار میگيرد.
“هارولد لمب” می خواهد به کالج برود و از این امر بسیار هیجان زده است.او روشی مخصوص برای معرفی خود در نظر دارد که در یک فیلم مشاهده کرده است.اما با وارد شدن به دانشگاه او مورد هجوم تمسخرهای دیگران قرار می گیرد.اما با کمک تنها دوستش “پگی” او تلاش می کند به محبوبیت دست یابد…
وقتی پسری به یک مدرسه جدید رفته و توسط یک روزگو مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، پسری را که بیشترین ترس را از او دارد استخدام می کند تا از او محافظت کند...
«جورج بنکس» (مارتين)، توليد کننده ي کفش هاي ورزشي، در ميانه ي ريخت و پاش هاي يک مهماني عروسي، روزهايي را به ياد مي آورد که به ازدواج تنها دخترش، «آني» (ويليامز) منجر شد...
وقتي مادر «ميا ترموپليس» (هاتاوي) اعلام مي کند که پدر مرحومش، در حقيقت شاهزاده و صاحب تاج و تخت کشور کوچک اروپايي، «جنوويا»، بوده، در زندگي «ميا» تغيير و تحول اساسي به وجود مي آيد: حالا «ميا» تنها وارث آن تاج و تخت است و مادربزرگش، «ملکه کلاريس رينالدي» (اندروز) مي خواهد آداب و رسوم اشرافي را به آن دخترک ناشي بياموزد.
چهار دروازه به سوی سرزمین زیبای اژدها وجود دارد، آتش، آب، زمین و هوا. فقط «اتلبرد» نگهبان، کلید و رمز خروج از آنجا را دارد. «کوین» پسرکی از قرون وسطی است که در آب میافتد و به تپۀ اژدها میرسد و در آنجا با کوچکترین اژدهای آن سرزمین دوست میشود. اما هیچچیز در تپۀ اژدها سر جایش نیست. یک جادوگر و دستیارش که در آنجا اسیر شدهاند از پسرک میخواهند که آنان را آزاد کنند...
“کیسی کارلایل” دانش آموز هفده ساله فیزیک، با اصرار معلم خود مجبور می شود تابستانش را صرف کار بر روی یک پروژه فیزیک برای ارئه را هاروارد کند. او به عنوان یک اسکیت باز تصمیم می گیرد از المانهای فیزیکی که در اسکی روی یخ کاربرد دارند در پروژه خود استفاده کند. برای شروع او به دیدار یک باشگاه اسکیت و ستاره سابق “تینا هاروود” می رود و…
داستان ما از طرف پدربزرگِ "Kirikou" نقل میشود ، پس او سعی میکند توضیح بیشتری در مورد دستاوردهای نوه اش بدهد ، که چگونه تبدیل به باغبان، کارآگاه، سازنده سفال، یک تاجر، یک مسافر و یک دکتر شد..
کتی پس از مرگ مادرش، دچار افسردگی شده است. او تمام دوستان و تفریحاتش را کنار زده و خود را در خانه حبس کرده، اما زمانی در تابستان مسئولیت نگهداری از یک میمون بازیگوش را قبول میکند، زندگی اش وارد مسیر تازه ای می شود و...
"لولو" یک گرگ ، و "تام" یک خرگوش است ، بنظر می رسد این دو جدایی ناپذیر باشند ، چرا که از بچگی با هم بزرگ شده اند ، و هم اکنون در دوره نوجوانی هستند ،آن ها در سرزمین خرگوش ها یک زندگی راحتی را دارند ، ولی "لولو" که فکر میکرد پدر و مادر خود را از دست داده ، متوجه میشود که مادرش زنده است و ..