پسری در یک مراسم با دختری ناشناس که ماسک بر چهره دارد می رقصد و عاشق او می شود، اما بعد از این مراسم او به دنبال این دختر می گردد در حالی که او را نمی شناسد، و تنها چیزی که از او دارد یک دستگاه پخش موسیقی می باشد..
دختر و پسر جوانی بعد از آزادی از زندان، برای جمع کردن یک گروه جدیدِ موزیک، به قلب تهران میزنند و سفری زیرزمینی را شروع میکنند تا تک تک افراد بندشان را از میان گروههای مخفی زیرزمینی پیدا کنند. آنها میخواهند از ایران بروند تا خودشان را به جشنوارهای در لندن و پاریس برسانند اما بیشترشان برای رفتن از ایران نه پولی دارند و نه پاسپورتی. جوان دیگری تلاش میکند تا برایشان پاسپورت جعلی جور کند و قبل از رفتنشان ترتیب کنسرتی مخفی را در تهران بدهد و ...
بعد تحمل حس حقارت و شکست از گروه شکست ناپذیر Ash Hentschel یکی از رقصنده های خیابانی برای مسابقات بازگشت به جستجوی بهترین رقصنده ها در اطراف جهان می پردازد و …
در تابستان داغ سال ۱۹۷۶ دانشجویان یک مدرسه به محلی برای خوش گذرانی و فرار از این تابستان می روند حالا می خواهند آن جا یک مسابقه موسیقی راه بیندازند و …
ریچل و مونا باهم در خانهی پدر و مادرشان که مردهاند، زندگی میکنند. شبه واقعیتی که آنها برای مقابله با این اتفاق ساختند، توسط ورود یک غریبه به خطر افتاده و از بین میرود…
داستانی قدیمی با قدمت 40 ساله است و درباره یک گروه فوق العاده و خصوصی است که قصد مستقل شدن را دارند و حالا این فیلم نسل جدیدی از این گروه قدیمی را نشان میدهد . . .
Gabrielle یک زن مبتلا به سندروم ویلیامز است و همین طور استعداد فوق العاده ای در موسیقی دارد. او مارتین را که عضو گروه کر است ملاقات می کند و به هم علاقمند می شوند و گروه کر خود را برای یک فستیوال برزگ آماده می کند…یک زن مبتلا به سندروم ویلیامز است و همین طور استعداد فوق العاده ای در موسیقی دارد. او مارتین را که عضو گروه کر است ملاقات می کند و به هم علاقمند می شوند و گروه کر خود را برای یک فستیوال برزگ آماده می کند…
داستان یک دختر و پسر که علی رغم 20 سال کنار هم بودن هنوز رابطه ای بینشان شروع نشده است . اولاش عاشق دختری یک سال کوچکتر از خودش به نام ایرم شده ، اما به حدی خجالتی است که نمیتواند احساسش را بیان کند . پدرش که او را در این حال و احوال میبیند به او توصیه میکند که یک نوار کاست در هم پر کند و به ایرم هدیه بدهد . در حالیکه اولاش در استرس پر کردن بهترین نوار در هم است ، زندگی با سورپریزهایی که این دو نفر از آن هیچ خبری ندارن در مقابلشان خواهد بود …
حنیفه از دانشکده بهداشت فارغ التحصیل شده و در بیمارستان شهر برای پرستار شدن شروع به کار کرده و به همراه خواهر متضاد خودش خدیجه ، در یک شهر محافظه کار در حال زندگی کردن هستند . هر اندازه که حنیفه خجالتی و درونگرا است خدیجه به همان اندازه شیطون ، حرف گوش نکن و خودسر است . در حالیکه حنیفه از روی عشقش به ادبیات به شکل پنهانی یک دفتر شعر به همراه دارد ، خدیجه در حد فراموش کردن همه آدم های اطرافش مجذوب آهنگ خواندن است . یک روز تارِک پسر قائم مقام جدید به مرکز شهر می آید و زندگی هر دو خواهر از آن روز به بعد به طور کلی عوض میشود …
در این برنامه با کریستین بلیکلی همراه است تا نگاهی به کارها و پیشرفت شگفتانگیز او داشته باشند و این مشتمل است بر جدایی بحث برانگیز او از « Riverdance » در شب افتتاحیهی برنامه در لندن. مایکل به سی نفر از رقصندهها و موزیسینها در روی صحنه میپیوندد و برای اولینبار٬ ستارهی « Girls Aloud » یعنی « Nadine Coyle » آواز آهنگ شروع این برنامهی جدید را میخواند