عشاق دوران کالج، اولیویا و میک، پس از ۲۵ سال دوباره به هم میرسند و در اداره یک تالار عروسی با هم شریک میشوند. با وجود اینکه رابطه کاری آنها ممکن است خوب پیش نرود، اما عشق دوباره بین آنها شکوفا میشود.
دامپزشک دکتر کارلی مونرو (جن لیلی) عاشق دن لندیس (جیسون سرماک)، صاحب پناهگاهی برای سگها میشود که او اغلب به آن سر میزند. متأسفانه دن در شرف ازدواج با دوست دختر پر زرق و برق خود و نقل مکان به شهر نیویورک است.
منصور، یک پیتوی محتاط و کم حرف، به زائران کمک می کند تا سفری دشوار را به سمت شهر معبد طی کنند. دنیای او وقتی با موکوی زیبا ملاقات می کند که او را به گردبادی از عشق شدید می کشاند، دگرگون می شود...
"باغ آهنین" داستان جیم مک نیلی، مرد جوانی است که در سال 1939 وارد میدان های نفتی پر جنب و جوش و خشن غرب تگزاس می شود و با تلاش و پشتکار در این صنعت پیشرفت می کند و در نهایت به یک فرد موفق در این زمینه تبدیل می شود...
یک ستاره موسیقی کانتری همه چیز را پشت سر می گذارد تا به ریشه های خود بازگردد و عشق واقعی را پیدا کند. چیزی که انتظار آن را ندارد، پیدا کردن عشق حقیقی است...
فیلم داستان “فرانک” و “لیندسی” دو مهمان یک عروسی است. این دو به تنهایی در زندگی شخصیشان ناکام بوده اند و سعی دارند یک دوستی نزدیک و صمیمی با یکدیگر ایجاد کنند…
قبل از شروع قسمت اول، ساکورا همه کارتهای جادویی را به شکل جدید درآورد و حالا وقت آن رسیده است که با دوستش شائوران که میخواهد به چین برگردد، خداحافظی کند.
در یک سفر کوهنوردی سخت، بین یک وبلاگنویس ویدیویی و یک کوهنورد، جرقههای عشق زده میشود. داستان این است که آیا این عشق میتواند در برابر سختیهای مسیر دوام بیاورد یا خیر.
کاترین بدترین روز ولنتاین زندگی خود را تحمل می کند. در راه بازگشت به خانه، یک کولی یک طلسم جادویی روی او می اندازد. صبح روز بعد او به زودی متوجه می شود که روز را دوباره تجربه می کند تا اینکه آقای راست را پیدا می کند.
میراندا چستر آماده است تا بهترین کریسمس زندگی خود را تجربه کند. او به شهر کارلتون هیث بازگشته، جایی که سال گذشته عشق خود را یافته و خانوادهای را که هرگز از وجود آنها خبر نداشت، پیدا کرده است...