استیو رینولدز، صاحب شرکت حمل و نقل، با رقیب خود درگیر میشود و مورد حمله فردی نقابدار قرار میگیرد. کامیون او دزدیده شده و یک مأمور پلیس با آن کشته میشود. شواهد رینولدز را قاتل نشان میدهد، اما تنها مدرک موجود، دستکشی با الماس است.
نیل و پدرو بین چانگ کینگ و کلکته با هواپیما بار جابجا می کنند. هنگامی که دوستشان بیل به قتل می رسد ، آنها شروع به تحقیق می کنند. نیل با نامزد بیل، ویرجینیا ملاقات می کند و به یک نقشه عمیق تر مشکوک می شود و در عین حال عاشق دلبری های او می شود...
زمانی نگذشت که پس از ورود یک شاهزاده خانم چینی به ایالات متحده برای خرید هواپیما برای مردمش، او توسط تیر زهرآگینی که از یک تفنگ بادی شلیک شده بود، به قتل رسید.
استانیسلاس اسکار سمیناریو، کاوشگر جوانی است که به تازگی از آفریقا برگشته است و به دیدار دوستان قدیمیاش، خانواده پسکارا رفته است. پدر نامههای ناشناسی دریافت میکند. و طولی نمیکشد که قتل مرموز رخ میدهد. استانیسلاس تحقیق در مورد قتل را شروع میکند...
همسر یک تاجر به صورت مخفیانه و بدون اطلاع شوهرش به صورت برهنه مدلینگ انجام می داده. هنگامی که شوهرش متوجه این موضوع می شود مشکلاتی میان این زوج به وجود می آید...
بیوهای و مردی که شوهرش او را در جنگ جهانی دوم نجات داده بود یکدیگر را ملاقات میکنند. مرد تلاش میکند زن را متقاعد کند که قربانی کردن ضروری است اما مشکلاتش آنقدرها نیز آسان نیست...
در شب سال نوی 1946، شیلا شوهرش بارنی را می کشد. او آرزو می کند که بتواند سال 1946 را مجددا باز گرداند و از اشتباهاتی که در طول سال مرتکب شده است اجتناب کند. آرزوی او محقق می شود، اما فریب دادن سرنوشت دشوارتر از آن چیزی است که او پیش بینی می کرد...
زمانی که گروهی از رقاص (شومن) با مدیر برنامه و کارگزار مطبوعاتشان در یک اقامتگاه ساحلی مالیبو تعطیلات میگذرانند، دو نفر از آنها خفه میشوند. چارلی به همراه پسر دومش جیمی و راننده وفادارش بیرمنگهام براون پرونده را بر عهده میگیرد...