ایشا، مدل و مهماندار، و روبن، عکاس، برای عکاسی به مکانی دورافتاده میروند. اقامت شبانه آنها در جنگل با خطراتی غیرمنتظره همراه میشود که بقایشان را به خطر میاندازد.
با وقوع قتلهای زنجیرهای در ایالت کرالا، لوک، که فردی شرور و دردسرساز در آن منطقه است، به عنوان مظنون اصلی شناخته میشود. سرنوشت، او را در یک سفر شبانه با اتوبوس با یک مسافرکش و راننده همراه میکند و این همسفری، ماجراهای پیشبینینشدهای را رقم میزند.
یک محقق پدیدههای فراطبیعی ساکن هلسینکی برای بررسی مجموعهای از مرگهای مرموز در جریان فیلمبرداری یک برنامه تلویزیونی واقعنما به کرالا سفر میکند و در جزیرهای مرموز با موجودی وصفناپذیر از یک آیین دراویدی روبرو میشود.
بینتو با دوستان برادرش برای یک ماجراجویی هیجانانگیز به منظور یافتن او همراه میشود که این ماجراجویی منجر به پیچشهای غیرمنتظره، اکتشافات و لحظات فراموشنشدنی میگردد.
داستان حول محور زندگی آنا، قربانی اخبار کذب، و دکتر آمالا، که او نیز با آزار و اذیت اینترنتی دست و پنجه نرم میکند، میگردد. این دو زن برای مقابله با شبکهی قدرتمند رسانهای با یکدیگر همصدا میشوند.
داستان فیلم کاپلا، که وقایع آن در نواحی روستایی وایاناد، مالاپورام و کانور رخ میدهد، حول محور زندگی دختری ساده و معصوم میگردد که از منطقهای کوهستانی به نام پووارمالا به شهر کوژیکود میآید.
تاجر مشهور، جان کالاتیل، خودکشی میکند. شش ماه بعد، همسرش الیزابت در حادثهای فوت میکند و در آستانه مرگ، از رانندهای به نام هیماند میخواهد تا رازی را به رفیق بالتان برساند.
داستان، روایتگر سفر استیفن ندومپالی است، مردی که در پس چهرهٔ خورشیدی آبراهام، رهبر پنهان و مقتدر یک شبکهٔ جنایی بینالمللی، زندگی دوگانهای را تجربه میکند.
دو برادر پس از مرگ پدرشان متوجه میشوند که او به طور کامل غایب نیست. تلاش آنها برای برگزاری مراسم خاکسپاری مخفیانه منجر به آشوب میشود و آنها را وادار میکند تا با رابطه سرد خود و یاد پدرشان دست و پنجه نرم کنند.
داستان کائنات اختر، یک زن پاکستانی که به اشتباه به عنوان یک فرد نظامی زندانی شده است را دنبال میکند. یک روزنامهنگار به نام وِدانْت او و دخترش که در زندان به دنیا آمده است را پیدا میکند. او که حس عدالتخواهی قویای دارد، ماموریتی را برای کشف حقیقت آغاز میکند.
داستان، روایتگر به هم پیوستن زندگی سه فرد با پیشینههای گوناگون در خلال یک مسابقهٔ مهم کریکت در شهر چنای است. این همزمانی، آنان را وادار به اتخاذ تصمیماتی میکند که مسیر زندگیشان را برای همیشه تغییر میدهد.
راگاوان، دانشجویی که پس از جدایی عاطفی، تحصیل را رها میکند، برای کسب ثروت و قدرت، وارد دنیای کلاهبرداریهای مالی میشود و درگیر فریبهای پیچیده میشود.
بازرسی که به دلیل تخلفی تنزل رتبه پیدا کرده، مشغول پیگیری پروندهای در مورد یک شبکه تبهکارانه است که به جعل و فروش جواهرات تقلبی مشغول هستند. او در این راه، ناخواسته وارد مسیری پرمخاطره میشود که جانش را به خطر میاندازد.
آجش، فروشنده طلا، سکههای طلای گرانبهایی را برای عروسی در یک روستا قرض میدهد، اما وقتی شوهر خلافکار عروس نقشه میکشد تا طلاها را بردارد و او را برای همیشه ساکت کند، خود را در خطر مییابد.