«دهلیز» داستان شیوا (هانیه توسلی) پس از به زندان افتادن شوهرش (رضا عطاران) از امیرعلی (محمدرضا شیرخانلو) پسرشان به سختی مراقبت می کند. امیرعلی که حالا کلاس اول دبستان است با تصمیم مادرش و مددکار اجتماعی، پی می برد پدرش در زندان محبوس است. وی احساس پدرانه او را در می یابد. پدر امیرعلی معلمی است که در یک درگیری خیابانی فردی را به قتل رسانده و در آستانه قصاص نفس قرار گرفته است. از مرگ می هراسد و دوست دارد برای فرزندش پدری کند. اما اولیای دم، به خصوص خواهر دو قلوی مقتول هنوز قاتل را نبخشیده اند …
یک پیرمرد ناشنوا که سمعک دارد در خیابانهای رشت قدم میزند. وقتی اطرافش خیلی شلوغ و پر سر و صدا میشود، سمعکش را خاموش میکند. متاسفانه وقتی به خانه برمیگردد، صدای زنگ در زدن نوهاش را نمیشنود.
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 13 جایزه و نامزد دریافت 39 جایزه دیگر.
«کتی نیکولو» (کانلی)، زن جوانی اهل کالیفرنیا، تازه از زخم های یک رابطه ی عاطفی ناموفق و اعتیاد به نوش خواری بهبود یافته که خانه ی کنار دریایش را که از پدر خود به ارث برده به خطا مصادره می کنند. در جریان یک مناقصه این خانه نصیب خانواده ای ایرانی می شود. اما «کتی» حاضر به دل کندن از خانه نیست و در این میان مأمور پلیسی به نام «لستر براون» (الدارد) نیز به او پیشنهاد کمک می دهد…
یک بریک دانسر جوان در جریان یک نمایش استعدادیابی به سرش ضربه می خورد و به مدت بیست سال به کما می رود. او که در سال 2006 از خواب بیدار می شود، به دنبال احیای حرفه خود و تیمش با کمک دوست و والدینش است...
یک مرد چینی پس از طلاق اخیر دخترش، برای دیدن او به آمریکا سفر میکند. اگرچه سفر او به قصد کمک به ازدواج مجدد دخترش آغاز میشود، اما او به یک زن ایرانی علاقهمند میشود که با وجود موانع زبانی، قلب او را تسخیر میکند.
شاهین نجفی، موسیقیدان ایران، پس از انتقاد شدید توسط چند روحانیون در مورد آزادی آهنگش که مخالفت با نقض حقوق بشر را منجر به فتوا صادر می کند، از سرزمین خود فرار می کند و به کلن، آلمان می رود.
خانوادهای پر هرج و مرج و مهربان را دنبال میکند که در یک سفر جادهای در یک منظره ناهموار هستند و بر سر سگ بیمار سر و صدا میکنند و اعصاب یکدیگر را به هم میریزند. فقط برادر بزرگتر مرموز ساکت است.
محمد در یک عکاسی کار می کند. او در آستانه ی بلوغ است و آشنایی او با یک دختر، هیجانی برایش به ارمغان می آورد که در زندگی سخت و تکراری اش، یک حادثه محسوب می شود
در یک برج در حال احداث در تهران، عده ای کارگر ایرانی و افغانی مشغول به کار هستند. لطیف کارگر و مسئول خدمات و تغذیه ی کارگران، باخبر می شود که بعد از مجروح شدن یک کارگر افغانی، اینک پسر او رحمت، جایش مشغول کار است. به دلیل جثه ضعیف رحمت، معمار وظیفه ی لطیف را به وی می سپارد و لطیف کار راحت خود را از دست می دهد. این کار وی را عصبانی می کند و در پی آزار رحمت برمی آید. یک روز متوجه می شود که رحمت در واقع دختری است به نام باران که از سر ناچاری به جای پدر کار می کند...
در یک گردهمایی خانوادگی ایرانی-آمریکایی، راز خانوادگیای فاش میشود که مادر و دختری که از هم دور شدهاند را به گذشته میکشاند. آنها در طول این کاوش متوجه میشوند که از آنچه فکر میکردند بیشتر شبیه هم هستند...
وقتی دو مرد جوان فقیر، مرد ثروتمندی را که تصمیم به خودکشی دارد نجات میدهند و از او مراقبت میکنند، او از زندگی بخش دیگر جامعه و افراد فقیر آگاه میشود.
در یک روستای دورافتاده ایرانی، قایقی با مردی زخمی به نام آیت که دچار فراموشی است از راه میرسد. رعنا، بیوه زن، به او علاقهمند است و این باعث ایجاد تنشهای خانوادگی میشود. اهالی روستا از آیت میخواهند که با او ازدواج کند، اما او رعنا را انتخاب میکند و این منجر به دردسر میشود.
به ترتیب یا بدون ترتیب فیلم کوتاهی به کارگردانی عباس کیارستمی است که در سال ۱۹۸۱ میلادی (۱۳۶۰ خورشیدی) تولید شد. در این فیلم با آوردن نمونههایی چون رعایت صف در مدرسه، سوار شدن اتوبوس و … بچهها را با رعایت نظم و ترتیب آشنا میسازد …