خانم تقوی که شوهرش را بدلیل اعتیاد از دست داده با پسر و دختر جوانش زندگی فقیرانه ای را دنب میکنند او کارگر یک کارخانه موادغذایی است و پسرش احسان نیز در یک انبار قطعات اتومبیل کار میکند اما دختر او بدلیل مشکلات جسمی اش از جامعه دور افتاده و...
سعید رزمنده جانباز که برای معالجه چشمان خود عازم آلمان می شود، با خواهرش لیلا که سالیانی چند است با همسر آلمانی خود در شهر «کلن» زندگی می کند روبرو می شود. سعید بینایی خود را بازمی یابد و اکنون محیطی تازه و غریب پیش روی اوست و خواهری که سعید را دریچه ای بر خاطرات دور و عزیز گذشته میداند. سعید در تدارک بازگشت به ایران است که نتایج آخرین آزمایشات پزشکی وی همه چیز را بهم می ریزد…
پسر جوانی به نام علی، سعید کنگرانی، که با خانوادهاش در محلههای حاشیهنشین تهران زندگی میکند پدر بیمارش، اسماعیل محمدی، را برای معالجه به بیمارستان بزرگی میبرد، نمیتواند پدرش را بستری کند و در پیادهرو کنار نردههای بیمارستان چند روزی را سپری میکنند تا این که با شخصی به نام سامری، عزتالله انتظامی، روبهرو میشوند. پدر از او کمک میخواهد، سامری به پدر و پسر میگوید که اگر میخواهند به سادگی پول زیادی به دست آورند فردای آن روز صبح زود ساعت شش سر چهارراه منتظر او باشند
فرشته نام آور پس از قبولی در دانشگاه، برای ادامه تحصیلات به تهران می آید. اما پس از مدتی به دلیل مزاحمت های مکرر فردی به نام حسن نجفی مجبور به بازگشت به اصفهان می شود اما…
گلی بعد از بیست سال زندگی در فرانسه یکباره تصمیم میگیرد به ایران و به زادگاهش، شهر رشت سفری کند. فرهاد در رشت به استقبالش میرود و میگوید که آشنایی قدیمی است، اما گلی اصلاً او را به یاد نمیآورد...
تصادفی در بزرگراه اتفاق می افتد که راننده هر دو اتومبیل، زن هستند. راننده اتومبیل عقبی به علت مصدومیت شدید به کما می رود. طی بررسی هایی، افسر رسیدگی کننده به پرونده به ماهیت و نحوه تصادف شک می کند و…
رضا و سیاوش دو دوست قدیمی پس از سه سال بطور اتفاقی همدیگر را ملاقات کرده و به ویلای سیاوش واقع در شمال کشور می روند. در میانه راه با دختری بنام رویا آشنا شده و او را همراه خود به شمال می برند. رویا با بیاد آوردن گذشته تلخ خود اقدام به خودکشی می کند. رضا و سیاوش به گمان مرگ رویا اقدام به دفن او می کنند اما وقتی رویا را زنده می یابند…
قاچاقچيان مواد مخدر و اسلحه در منطقه ي بلوچستان از طريق يكي از سران خود از سروان يكه تاز مي خواهد در مقابل دريافت مبلغ هنگفتي دلار اجازه عبور محموله ي آن ها را از منطقه بدهد، سروان يكه تاز قبول مي كند و بعد از دريافت پول ها، روز موعود با تمام قوا به كاروان قاچاق حمله مي كند و آنان را دستگير مي كند که …
جهانگیر و همسرش رویا با دو فرزند خود سال هاست زندگی آرامی دارند، اما رویا برای بوجود آوردن فضایی متفاوت و جدید در زندگی خانوادگی مشغول رویاپردازی می شود و قصه های مختلفی را سرهم می کند و…
پدر و مادری که سه فرزندشان شهید شده اند، تصمیم می گیرند تا تنها پسر جانباز خود را از آسایشگاه به خانه منتقل کنند. خبر آمدن یک میهمان گرانقدر، کارهای زمین مانده و دلشوره پذیرایی دغدغه های پیش روی آن هاست …
گروه پنج نفره ای می خواهند محموله ای شامل ترقه ، فشفشف و اسباب آتشبازی را که متعلق به آنها نیست بفروشند . هیچ کدام از آنها کامروا نمیشوند مگر پنجمین نفر که به تردید همیشگی اش میان خیر و شر غلبه می کند ...
نیما دادگر و همسر جوانش غزل در حال بازی در یک فیلم هستند. تلفن های مشکوک زیادی باعث ناراحتی نیما و غزل می شود. مزاحم به نیما می گوید که او قاتل همسر سابق نیما است و حالا قصد دارد غزل را بکشد. مزاحمت ها با صدای یک زن است و به همین خاطر شک و ظن غزل تحریک می شود و نیما و غزل با هم درگیر می شوند. بالاخره نیما دختر مزاحم را پیدا می کند و اتاق او را پر از عکس های خود می بیند و…
«ایوب» چون معتقدات خاصی دارد برای اینکه در محله بدنام نشود به منظور قطع رابطه ی برادرش «طاهر» با یک خواننده ی کاباره به نام «شهین» او را راهی اهواز می کند....
سعید (حمید فرخ نژاد) که 14 سال گذشته را در زندان سپری کرده در اولین روز آزادی گرفتار طرح و توطئه ای می شود که می تواند دوباره او را به پشت میله ها بازگرداند…
عباس، بسیجی شهرستانی که ترکش خمپاره ای را کنار شاهرگ گردنش از دوران حضورش در جبهه به یادگار دارد، به اصرار همسرش نرگس برای معاینه به تهران می آید و در خیابان با همرزم سابقش کاظم روبه رو می شود که با اتومبیلش مشغول مسافرکشی است و…
این فیلم قصه ی خانواده بزرگ عیدی محمد است که با شروع جنگ تحمیلی از هم میپاشد و املاک آنها به اشغال نیروهای دشمن در میآید. نبرد نهایی و تلاش برای آزاد سازی منطقه برای هر کدام از افراد خانواده سرنوشت جدیدی را رقم میزند و…